دانلود رمان به زلالی برکه اثر سعیده براز
دانلود رمان به زلالی برکه اثر سعیده براز به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
روایت عشق ممنوعه و نامتعارف یک دختر نویسنده به پسری که معتاد به نوشیدنی های غیر مجاز است که هم دانشگاهی قدیمی اوست، این عشقِ نامعقول تا کجا دوام می آورد و آیا میثم قدر این فداکاری را میداند …
خلاصه رمان به زلالی برکه
تمام سعیم این بود که حال میثم خوب شود به خاطر همین موضوع از هفته پیش مشغول آماده سازی آلونک شدم، تا اگر قرار است میثم در اینجا بماند در رفاه باشد. قفسه کوچکی کنار تختش گذاشتم که پر بود از کتابهای معروف دنيا. چون احتمال داشت جواب آزمایش مثبت باشد و میثم برای ترک مدت ها آلونک را ترک نکند. صدای باز شدن در حیاط را که شنیدم، سریع پیش جیل رفتم تا سرو صدا به راه نیندازد چون صابر را غریبه میدانست احساس خطر میکرد. صابر ابتدا به میثم سر زد و علائم حیاتیش را چک کرد و بعد بالای
سرش نشست… هر دو منتظر تماس آزمایشگاه بودیم همیشه آرزوی این روز را داشتم که کنارش باشم و لحظه خواب تماشایش کنم نمیدانستم که قرار است در چنین روزی و در چنین حالتی آرزویم برآورده شود انگار لحظه آرزو کردن هم باید کاملا احتیاط کرد و همه جوانب را در نظر گرفت و در آرزو کردن هم باید محتاط بود!! صابر که حسابی از عزیز حساب میبرد، هرچه اصرار کردم برای خواب به اتاق مهمان بیاید قبول نکرد و همانجا روی تخت حیاط خوابید. در اتاقم بودم اما تمام حواسم پیش مردی بود که چند متر آن طرف تر
از من روی تخت به خواب عمیقی فرو رفته بود خوابم نمیبرد و منتظر تماس صابر بودم تا جواب آزمایش را بدانم. بالاخره صابر تماس گرفت با صدایی پر از ترس پرسیدم: چی شد صابر؟ _متاسفم، جواب آزمایش مثبته. اعتیادش هم خیلی شدیده. دستم را روی پیشانی ام گذاشتم و چشمانم را بستم. _حالا باید چی کار کنیم؟ _یادت نرفته که همه این کارا رو انجام دادیم ، چون تقریبا مطمئن بودیم اعتیاد داره، پس خون سردی خودت و حفظ کن. سعی کردم به حرف صابر گوش کنم و کمی استراحت کنم که صدای فریاد کمک، کمک …
رمان قوی نیست می شد بهتر باشه