دانلود رمان سکوت تلخ اثر پانیذ میردار و الناز دادخواه
دانلود رمان سکوت تلخ اثر پانیذ میردار و الناز دادخواه به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان دخترکی به اسم نیکا که جسد خونین خواهرش را در یک شب سرد پاییزی درب منزلشان مشاهده می کند و زندگیش با دیدن بدترین صحنه عمرش تغییر می کند و تصمیم میگیرد که انتقام خواهرش را بگیرد …
خلاصه رمان سکوت تلخ
اونقدر به بخار فنجون نگاه کردم که نفهمیدم کی چشم هام سنگین شد و خوابم برد … توي خیابون قدم بر میداشتم هوا ابري بود و سوز سردي داشت چطور فراموش کرده بودم چتر بیارم؟ دست هامو توي جیب بارونی مشکی بلندم فرو کردم و یقه اش را بالاتر کشیدم تا شاید بیشتر بتونم خودمو گرم کنم
به داخل کوچه اشناي همیشگی پیچیدم سعی کردم گام هام رو تند تر کنم صداي بلند رعد و برق تو فضا پیچید و به مراتب اون بارون مثل شلاق شروع به باریدن کرد زیر لب غریدم: لعنت به این شانس صداي پاشنه نیم بوتم توي فضا میپیچید دلشوره عجیبی به دلم افتاده بود باد سرد پوست صورتم رو به سوزش می انداخت
میتونستم لرزش دندون هامو حس کنم سعی کردم تندتر بدوم به انتهاي کوچه فکر کردم به خونه تصوري از گرما و ارامش تو ذهنم نقش بست که لبخند خفیفی رو روي لب هام نشوند باید میرسیدم خونه تا گرم بشم و ارامش داشته باشم … دیگه تقریبا داشتم میدویدم کوچه بیش از حد تاریک بود تاریک تر از همیشه انگار میخواست
من رو از رسیدن به انتها باز داره مصمم تر دویدم نزدیک در سفید و اشنا که رسیدم از دویدن ایستادم و روي زانو خم شدم تا نفسی تازه کنم به نفس نفس افتاده بودم ناخوداگاه خندیدم مگه روح دیده بودم که می دویدم؟ مثل بچه هاي کوچیکی که از تاریکی می ترسن همونطور که بی صدا میخندیدم توي کیفم به دنبال کلید نقره گشتم
صداي جیرینگ جیرینگش از زیپ پشتی میومد دستمو تو زیپ کردم و اوردمش بیرون اما از بین دست هاي خیسم لغزید و به زمین افتاد کوچه تاریک تر از اون بود که بتونم ببینمش کورمال کورمال رو زمین دست کشیدم اثري ازش نبود رفتم جلوتر و روي زمین دست می کشیدم
دستم به جسم سردي خورد سرد مثل یخ اما لطیف انگار … دست هام خشک شد براي لحظه اي صداي بلند رعد فضا را شکافت و لحظه اي بعد نورش تاریکی کوچه را از بین برد و نگاه خیره ام مات روي چیزي موند که روي زمین کنار دستم افتاده بود.