رمان اغتشاشگر
عنوان | رمان اغتشاشگر |
نویسنده | رویا رستمی (روها) |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 520 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان اغتشاشگر اثر رویا رستمی (روها) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
بارش بعد از فوت مادرش، متوجهی نقشه های شوم پدرش برای خود میشود و به همین دلیل فرار میکند و به خانهی هامین، مردی که متهم به قتل مادر اوست میآید! هامین برای موندنِ بارش شرط میگذارد، که باید خدمتکار خانه اش بشود و یا …
خلاصه رمان اغتشاشگر
کلافه و عصبی بود. چطور یک دختر توانسته بود از دست چهارتا مرد گنده فرار کند با عقلش جور نمیآمد جالب بود که رفته بود دیدن هامین. دیده بودنش که تا داخل خانه رفته و بیرون هم نیامده. یعنی از قبل با هم سر و سری داشتند؟ اتفاقی که نمیتوانست باشد. یعنی امکان نداشت. هامین ابدا با کسی صمیمی نمیشد. اخلاقیات بخصوصی داشت. رفت و آمدش هم با دیگران کم بود. به ندرت با بقیه قاتی میشد مگر برایش منفعتی داشته باشد کنار شومینه ایستاد عکس بارش کنار مادرش. قاب را بلند کرد و نگاه کرد. هر دو
زیبا بودند و بارش زیباتر. یک دختر سرزنده و شاداب. دلش میخواست مال خودش باشد. دار و ندارش را به پایش میریخت همه زندگیش را به نامش میکرد. فقط برای خودش باشد. اگر مادرش مخالفت نمیکرد و خودش را پیش مرگ نمیکرد حالا کنار دخترش بود البته به عنوان زنی که طلاق گرفته و مادر زنش. قاب را سر جایش گذاشت. آرام نمیگرفت. تا بارش را به جایی که به آن متعلق داشت برنمیگرداند آرام نمیشد. مگر چندسالش بود که این بچه فرار میکرد؟ فقط ۴۵ سال. پوزخند تلخی زد هامین را مجبور می کرد
برش گرداند. کورخوانده بودند. همه شان را به روز سیاه مینشاند… آنقدر خسته بود که حتی به اتاق هم نگاه نینداخت به اتاقی که به او داده بودند سرسری نگاه کرد. ولى متوجه چیز خاصی نشد. روسریش را برداشت. روی تخت ولو شد. صدای جیر جیر تخت بلند شد پوزخند زد تخت دونفر و شاهانه خودش کجا … این یک نفره قدیمی کجا؟ صورتش را روی بالش فرو کرد. زیر لب گفت: خدایا مواظبم باش من دیگه غیر از تو هیشکیو ندارم واقعا هم همینطور بود فامیل که دم پر نورایی نمیآمدند حالا یا از ترسش یا بخاطر مال و منالش …
- انتشار : 12/10/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403
رمان متوسطی رو به پایین
هست اگه نویسنده به نکات بهتر دقت کنه ،میتونه قلم بهتری داشته باشد
افتضاااااح
خیلی آبکی بود