رمان خانه ای در شیراز نویسنده آگاتا کریستی
رمان خانه ای در شیراز نویسنده آگاتا کریستی رمان خانه ای در شیراز نویسنده آگاتا کریستی

رمان خانه ای در شیراز نویسنده آگاتا کریستی

دانلود با لینک مستقیم 0 0
دانلود با لینک مستقیم
عنوان
رمان خانه ای در شیراز
نویسنده
آگاتا کریستی
ژانر
پلیسی-کارآگاهی، معمایی
ملیت
ایرانی
ویراستار
رمان بوک
تعداد صفحه
201 صفحه
اگر نویسنده یا مالک 'رمان خانه ای در شیراز نویسنده آگاتا کریستی' هستید و درخواست حذف این اثر را دارید درخواست حذف اثر

دانلود رمان خانه ای در شیراز نوشته نویسنده آگاتا کریستی pdf بدون سانسور

عنوان اثر: خانه ای در شیراز

پدید آورنده: آگاتا کریستی

زبان نگارش: فارسی

سال نخستین انتشار: آبان 1404

شمارگان صفحات : 201

معرفی رمان خانه ای در شیراز

کتاب خانه ای در شیراز نوشته آگاتا کریستی، نویسنده انگلیسی داستان های جنایی و ادبیات کارآگاهی است. کریستی با نام مستعار مِری وستماکوت، داستان های عاشقانه و رمانتیک نیز نوشته است، ولی شهرت اصلی اش به خاطر ۶۶ رمان جنایی اوست
رمان «خانه‌ای در شیراز» پرونده خانم ثروتمندی به نام رایمر است که پسرش را گروگان گرفته و او را تهدید کرده‌اند.

خلاصه رمان خانه ای در شیراز

آقای پاین با خوش‌رویی ولی بسیار جدی گفت:

ــ شما خوشحال نیستید؟ البته آدم‌های کمی خوشحال‌اند. اگر بفهمید تعدادشان چقدر کم است حتماً تعجب می‌کنید.

خانم پکینگتون گفت:

ــ جدا؟

البته به نظر نمی‌آمد برایش مهم باشد که بقیه خوشحال‌اند یا نه.

ــ می‌دانم برایتان جالب نیست، ولی برای من خیلی جالب است. من سی و پنج سال از عمرم را در یک اداره دولتی مشغول تهیه آمار و ارقام بودم. بعد بازنشسته شدم و به ذهنم رسید از این تجربیات به شیوه‌ای جدید استفاده کنم. خیلی ساده است. خیالتان را راحت کنم، ناخشنودی را می‌توان در پنج بخش طبقه‌بندی کرد، تا زمانی که آدم دلیل یک بیماری را نداند معالجه غیرممکن است. من به‌عنوان یک پزشک اینجا هستم. پزشک اول بیماری مریضش را تشخیص می‌دهد سپس اقدام به درمانش می‌کند. مواردی وجود دارد که درمان هیچ تأثیری ندارد. اگر این طور باشد رک وراست می‌گویم که کاری از من ساخته نیست. ولی خانم پکینگتون مطمئن باشید که اگر پرونده‌ای را به عهده بگیرم، تقریباً می‌توانم قول قطعی بدهم که درمان را کامل می‌کنم.

چنین چیزی امکان داشت؟ بی‌معنی بود یا شاید هم حقیقت داشت؟ خانم پکینگتون با امیدواری به آقای پاین زل زد.

آقای پارکر پاین لبخند بر لب پرسید:

ــ برویم سر تشخیص پرونده شما.

به پشتی صندلی‌اش تکیه داد و انگشتانش را درهم گره کرد.

ــ مسئله مربوط به همسرتان است. شما زندگی زناشویی شاد و خوبی داشتید. حدس می‌زنم کاروبار همسرتان سکه شده. گمانم در این پرونده موضوع سر یک خانم جوان باشد، شاید کسی در محل کار همسرتان.

دیدگاه کاربران

اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دیوان حافظ