دانلود رایگان رمان آتش شبق اثر نیلوفر قائمی فر
دانلود رمان آتش شبق اثر نیلوفر قائمی فر به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش جدید و لینک مستقیم
سونیا کمپانی، که به تازگی بعد از فوت پدرش از انگلستان آمده، همسر مادرش اجازه نمیدهد سونیا با آن ها زندگی کند و او برای اقامت در ایران مجبور به هم خانه شدن با دکتر جوان و دندانپزشکی به نام (اعلاء جوزانی) میشود! در این بین مشکلاتی پیش میآید که شرایط زندگی برای سونیا مشکل میشود و …
خلاصه رمان آتش شبق
-سونیا؟ سونیا باز چرا اینجا خوابیدی؟ سونی… چرا انقدر دیر میخوابی که صبح نمیتونی بیدار بشی؟ بالشتمو از زیر سرم برداشتم و روی سرم گذاشتم. بالشتو از روی سرم برداشت و گفت: خانم کوچولو تو مگه امروز دانشگاه نداری؟ خواب آلود و مظلوم گفتم: خوابم میاد. دستشو روی سرم گذاشت، چشمامو محکم تر بستم، الان تقریبا دوماهه که باهاش زیر یک سقفم بهتر از قبل میشناسمش مهربون و جدی با دیسپلین، شخصیتش خیلی جذابه و وقتی تموم امور حتی امور مربوط به منو نظم میده و کنترل میکنه
خیلی خوشم میاد. با وجود سخت گیری هاش وقتی صبرش برام نتیجهی مثبت داره و خط و مشی برام روشن میشه دوست دارم. مثل اینکه تموم کلاسامو تعیین واحد کردم و اعلا بهم گفتم همه کلاسام صبحه و فقط دوتاش برای عصره با اینکه در مورد شغل پیشنهادی باهاش صحبت کردن و گفت نباید شغلی رو انتخاب کنم که تایم بیرون داشته باشه چون من دانشجو هستمو بهتره که مترجمی کتاب رو که قبلا انتخاب کردم ادامه بدم الان از اینکه بین مترجمی و یه شرکت وارداتی، من مترجمی یه انتشارات رو
انتخاب کردم راضیم چون هم به درسم و هم به کارم میرسم. -مگه بهت نگفتم مثل من سر یازده بخواب؟ با چشمای جمع شده نگاش کردم یه بلوز جذب یقه دار آبی آسمانی با یه شلوار سرمه ای فیت تنش پوشیده بود کمربندشم سرمه ای بود بدون اینکه جوراباشو ببینم هم میتونم تشخیص بدم که یه جوراب سرمهای کالج پوشیده چون همیشه جوراباشو با شلوارش سـت میکنه. اعلا یه بشکن زد و لبخندی که همراه شیطنت چشماش بود روی لبش نقش بست و گفت: آى. -اعلا جون ترسیدم. -از چی میترسی پرنسس؟ عاشق اینم که …
اگه لینگ ندارن بیخود میکنید میزارید مردمو مسخره کردید
داشته، درخواست حذف شده به خاطر محتوای ناسالمش!
تمام مطالب سایت ما لینک داشتند، به مرور زمان درخواست حذف میشه
از طریق:
فیلترینگ
انتشارات
نویسنده
کاربران
با اینکه رمان هاتون با بقیه متفاوته اما در همه رمان هاتون یه چیز مشترکه اونم اینکه خانم قصه ………….توسط یک مرد از دست میده و بعد وارد رابطه با مرد دیگه میشه بدون هیچ قید و بندی و عاشق همین مرد میشه حامله میشه تازههههه بعد با این مرد ازدواج میکنه شما میتونین داستان رو ی جور دیگه هم پیش ببرین چون ب نظرم استعدادشو دارین ب عنوان کسی که 580تا یا شایدم بیشتر رمان خونده اینو میگم امیدوارم کامنتمو بخونین و ناراحت نشین ب هر حال خصوصیت ی انسان موفق انتقاد پذیر بودنشه امیدوارم رمان هاتون متفاوت تر بشه موفق باشید……
لطفاً بازم بزاریدش ممنون میشم
سلام سایتتون واقعا عالیه این فایل کامله یا ادامه داره ؟ممنون میشم مثل همیشه زودجواب بدید
چرا رمان اتش شبق کامل دانلود نمیشه