دانلود رایگان رمان اجبار آغوش تو اثر مریم ۷۸
دانلود رمان اجبار آغوش تو اثر مریم ۷۸ به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
رمانی سراسر عشق و هیجان، دختری که لحظه لحظه زندگیش را باهاتون شریک میشود، رمانی زیبا با قلمی متفاوت که تا لحظه آخر شما را غافلگیر میکند، داستانی پر از صحنه های عاشقانه و زیبا …
خلاصه رمان اجبار آغوش تو
از خونه زدم بیرون و به آدرسی که آتش فرستاده بود رفتم پنج دقیقه به پنج رسیدم پررو میشد اگه زود میرفتم کمی تو ماشین صبر کردم و بعد پیاده شدم فیکس سر ساعت پنج وارد کافه خیلی شیک و و بزرگ شدم به اطرافم نگاه کردم خیلی زود پیداش کردم نشسته بود و پایش رو روی پای دیگر انداخته بود مثل همیشه با اخم و جذبه بود به سمتش رفتم وقتی بهش رسیدم سیگارش رو خاموش کرد و به صندلی روبه روش اشاره کرد این پسره یه تخته اش کمه زامبی! زیر لب سلام کردم. -سلام خوب سر وقت رسیدی فکر نمیکردم
بیای پس این طور که معلومه آقا دانیالتون نتونست راه حل پیدا کنه واست! با حرص گفتم: اگه اومدی این مزخرفات همیشگی رو بگی من برم چون وقت اضافه ندارم. اخمی کرد و گفت: چی میخوری؟ -هیچی اومدم اینجا تا راه حلت رو بشنوم پس زودتر برو سر اصل مطلب بی توجه به من دو تا قهوه سفارش دادو به صندلی اش تکیه دادو گفت: بابام واسم شرط گذاشته که اگه با تو ازدواج کنم کارخونه رو میسپره به خودم و خودش دیگه میره کنار. پوزخندی زدم و گفتم: چه شرط سختی! تو که همه کاره اون کارخونه ای و داری
اونجا ریاست میکنی همینجوری ادامه بده دیگه حتما باید همه چی به نامت باشه -من مدیر کل شرکتم ولی امضای آخر همه تصمیما رو بابا میزنه من دوست دارم محصولات رو به سمت مدرن ببرم و بابا هنوز با شیوه سنتی کار میکنه چندین ساله دارم زحمت میکشم دلم میخواد چیزی که خودم میخوام رو تولید کنم قرار بود وقتی ازدواج کردم بابا همه چی رو بهم واگذار کنه ولی حالا پاشو تو یه کفش کرده که فقط طناز. با کلافگی گفتم: نمیدونم چی فکر میکنن پیش خودشون دیوونه ام کردن بابا دیروز گفت اگه تا آخر هفته …