رمان غیث

رمان غیث 1
عنوانرمان غیث
نویسندهمستانه بانو
ژانرعاشقانه
تعداد صفحه2267
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رایگان رمان غیث اثر مستانه بانو

دانلود رمان غیث اثر مستانه بانو به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

همیشه اما و اگرهایی در زندگی هست که اگر به سادگی از روشون رد بشی شاید دیگه هیچ‌وقت نتونی به عقب برگردی و بگی «کاش اگر…» «غیث» قصه‌ی اما و اگرهاییه که خیلی‌ها به سادگی از روش رد شدن. گذشتن و به پشت سرشون هم نگاه نکردن، اما تعداد انگشت‌شماری بودن که میون شایدهای زندگیشون تأمل کردن و اون چیزی رو که می‌خواستن به دست آوردن، در قصه‌ی «غیث» قرار است با چهار شخصیت اصلی همراه شویم. بعضی‌ها تأمل کردن و بعضی‌ها رد شدن …

خلاصه رمان غیث

چشم از ساختمانی که دخترکی پشت پنجره تاریک اتاقش به ایوان ساختمان سرایداری خیره مانده بود گرفت. خندید و رو به پدرش گفت: کلی حرفه بابا… چند ساعته که تموم نمیشه! بالاخره قدم برداشت و با تعجب به پاهای لرزانش زل زد. وزنه از پایش برداشته شده بود چه بود آن وزنه‌ای که پایش را قفل زمین کرده بود؟! متوقف نشد و تا روبه روی پدرش پیش رفت. آرام نشست و چای پدرش را مقابلش روی زمین نهاد و سپس توت‌های ریز و خشک را کنار آن قرار داد سینی را بلند کرد و استکان خود را از روی آن برداشت و همزمان سینی را گوشه‌ی دیوار تکیه داد نرده‌های چوبی دورتادور ایوانشان نگاهش را به آن سو کشید گفت: چقدر فرسوده

شدن باید یه دستی بهشون بکشم.. فیروز علی اما نگاهش به چهره‌ پسرکش خیره مانده بود و چپقی که گوشه‌ لبش خودنمایی می‌کرد. -سال‌ها گذشته بابا، فرسودگی با دست به سر و رو کشیدن ترمیم نمیشه… مثل قلب‌های فرسوده شده از… سکوت کرد و نگاه غیث به چشمان براق پدرش خیره ماند. برای بودن با پدر و مادرش سال‌ های زیادی را از دست داده بود و زمان کمی آن‌ ها را کنار خود داشت، راست می‌گفت پدر که قلب مچاله شده بازسازی نمیشد به زانو خود را به سمت نرده ها کشید و بر آن تکیه زد. نزدیک پدری نشسته بود که رودر رویش به دیوار تکیه داشت. نگاهش باز بالا آمد، همانجا که باعث و بانی مچاله شدن قلب خود و پدر و مادرش

شده بود. -تعمیرشون می‌کنم بابا… فیروز علی چرخید و چشم در چشم پسر دوخت و گفت: چی کارشون می‌کنی با تبر می‌زنی می‌ شکنی و می‌ندازی دور؟! خیرگی نگاهش را از ساختمان و پنجره‌ی خاص عمارت گرفت و چشم به استکان چای دوخت. -درستشون می‌کنم، نگران نباش… پیرمرد چپقش را که نفس‌های آخر را بیرون می‌داد از کنار گونه‌اش برداشت و زانویش را از زیر آرنجش آزاد کرد دست دراز شده اش را به سمت کاسه‌‌ی توت خشک برد و گفت: من بهت اعتماد دارم… تو تنها کسی هستی که تو این دنیا چشم بسته بهش اعتماد دارم. لبخندی محو برگوشه‌ لب‌های مرد جوان نشست و او نیز دستش را برای برداشتن استکان چایش دراز کرد …

دانلود رمان غیث
9.77 مگابایت
PDF
دسته بندی : رمان عاشقانه
نویسنده : مستانه بانو
لینک کوتاه :
اگر برای دانلود مشکل دارید لطفا گزارش ارسال کنید تا در اسرع وقت لینک دانلود اصلاح شود.
گزارش مشکل دانلود از سایت
فقط کاربران سایت امکان ارسال گزارش را دارند
اگر شما نویسنده رمان غیث هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

خرید رمان های فروشی

همراه ما در کانال تلگرام رمان بوک شوید!
هوادار ما در اینستاگرام رمان بوک باشید!

نقد و بررسی شما درباره رمان غیث

لطفا پس از مطالعه رمان غیث نظر خود را برای دیگر کاربران بنویسید.
از ارسال نظر به زبان انگلیسی یا نوشتن فینگلیش پرهیز کنید.
تمام نظرات توسط تیم مدیریت رمان بوک بررسی شده و پاسخ داده می‌شوند.
اشتراک در
اطلاع از
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: نمیشه متن رو انتخاب کنی
کانال تلگرام رمان بوک پیج اینستاگرام رمان بوک