دانلود رمان مارال اثر نرگس حسینی (چیکسای)
دانلود رمان مارال اثر نرگس حسینی (چیکسای) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
حمیدرضای مارال سفر کرده است و نمیداند جهان مارال بعد از او خیس باران شده است! مارال تک و تنها در تلاش است که سقف کاشانهی ویرانش را بسازد که خبری باز او را میبرد به حال پروانهای گذشتهاش …
خلاصه رمان مارال
روزها گذشت و من در فراق حمیدرضا و به یاد نگاه محبت آمیزش دلتنگتر میشدم بعد از گذشت زمانی که نه حواس من پی سخنان ستوده بود و نه حمیدرضا، از همه ما دعوت میشود تا برای شام خوردن به سالن دیگری برویم. رضایی مثل وروره جادو دم گوشم حرف میزند و اصلا متوجه نمیشوم که چه میگوید فقط با تکان سر او را تأیید میکنم. ناگهان میپرسد: خانم مهندس اصلا حواستون به منه که چی میگم؟ -نه. با گام های بلند از او جلو میافتم و وارد سالن میشوم. بشقابی برمیدارم و در آن غذاهای دلخواهم را از روی میزی که ظروف غذا روی آن چیده شده است میکشم و
به سمت میزهای چیده شده در آن طرف سالن میروم رضایی روبرویم پشت میز دیگری مینشیند با دیدن من بشقابش را برمیدارد تا نزدم بیاید با دست اشاره میکنم که همان جا بنشیند. خدا میداند که در این لحظه حوصله هیچکسی را ندارم. با صدای مردانه و دلنشینی که من را به یاد خاطرات خوش گذشته میبرد سربلند میکنم. -اجازه هس اینجا بشینم به سویش نگاه میکنم این حمیدرضاست که از من اجازه میگیرد تا کنارم بنشیند ضربان قلبم نامنظم میشود. به دلم میگویم؛ خفه خون بگیر. حالا موقع ضرب گرفتن نیس. مگه قرار نبود که بعد از اون همه خون دل خوردن تن و بدنش رو بلرزونی؟
چرا از لحظه ورود داری بامبول درمیاری و به بیراهه میری؟ پس انتقامت چی میشه؟ ای دل وامونده، این حمیدرضاست کسی که این همه سال فکرو ذهنت رو درگیر خودش کرده و هربار به طریقی تو رو رقصونده. همون مرد جوونی که زمان خداحافظی با دنیای دخترونهت به تو قول داد کاری کنه تا نداشته هات رو فراموش کنی و اونقدر عشق به پات بریزه که هیچوقت چشم حسرت به زندگی بقیه نداشته نباشی همونیه که قول داد دنیا رو پات بریزه ولی دیدی که دنیای کوچیکت رو هم ازت گرفت؟ این همون کسیه که تو رو بعد از اون همه قول و قرار در این دنیای درندشت بین تمام گرگا ول کرد و …