رمان کاش من صدات بودم
عنوان | رمان کاش من صدات بودم |
نویسنده | مریم نصرت |
ژانر | عاشقانه، اجتماعی |
تعداد صفحه | 761 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان کاش من صدات بودم اثر مریم نصرت به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
آیسو به دلیل بدهی مادرش مجبور به کار در یک شرکت با قرارداد یکسالهی بدون حقوق شده بود، عاشق رئیس جذاب و مرموزش میشود که مدلینگم هست، اما او از ترکیه میرود و آیسو مانده و پیشنهاد نامزدی با رئیس جدید! این وسط رازهای زیادی وجود دارد که …
خلاصه رمان کاش من صدات بودم
پیاده راه خونه رو در پیش گرفته بودیم و آیسل هم قدم باهام راه میومد. -بنظرم بهتره با تاکسی برگردیم ببین هوا رو. راست میگفت هوا دیگه کم کم داشت تاریک میشد و مطمئن بودم دیر میرسیم خونه. داشتم فکر میکردم چقدر پول همراهمه که یادم اومد هیچی -آیسل من پولم تموم شده هیچی همراهم نیست. دستشو برد توی جیب شلوار جینش و داشت دنبال چیزی میگشت. -آها من اندازه پول تاکسی مون همرامه. لبخندی بهش زدمو سر خیابون منتظر تاکسی وایستادیم اولین ماشین تاکسی که جلومون ترمز زد
رو سوار شدیم و ایسل آدرس رو بهش گفت. توی راه نه من حرفی میزدم و نه اون راننده هم انگاری خیلی تو افکار خودش غرق بود که اصلا حواسش به چیز دیگه ای نبود خبری هم از آهنگ تو ماشینی نبود! یکی از فانتزی های همیشگیم این بود با کسی که سلیقهی موسیقیش مثل خودمه تو به جاده ی طولانی باشیم و هیچ حرفی نزنیم یکیمون رانندگی کنه فقط به صدای اون موزیک و آرامش اون لحظه فکر کنیم و خب اون شخص قطعا آیسل بود چون این به فانتزی مشترک بود ولی تا اینجا که نشده تجریش کنیم حتی
نمیدونم در آینده میشه یا نه! بالاخره رسیدیم و من از فکر کردن به این چیزا دست کشیدم آیسل کرایه رو حساب کرد و پیاده شدیم نگاهی به کوچهی تقریبا خلوتمون انداختم خانومای محل جلوی در خونه یکی از همسایه ها نشسته بودن و بساط غیبت شون به راه بود مثل همیشه هم مارو چپ چپ نگاه میکردن انگار که با ما پدرکشتگی داشته باشن. بیخیال شون شدم و کلید انداختم در خونه رو باز کردم آیسل هم اومد تو و در رو بست. مثل هر وقتی که از بیرون میومدیم چشمم خورد به قاب عکس روی دیواراز وقتی که نیست …
دسترسی به دانلود با خرید یا دریافت اشتراک ویژه امکان پذیر است
- انتشار : 04/10/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403