رمان مردی بالای صلیب
عنوان | رمان مردی بالای صلیب |
نویسنده | میکا والتاری |
ژانر | تاریخی، ادبیات کلاسیک |
تعداد صفحه | 544 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان مردی بالای صلیب اثر میکا والتاری به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
داستان جوانی است رومی که با تابعیت از سنت مذهبی رومیان به پرستش خدایان ساختگی اعتقاد داشته، تحت تاثیر مظلومیت و بی گناهی مصلوب، و نورانیت و صفای چهره تابناک وی، برخورد شجاعانه در برابر مرگ، پرتویی الهی بر دلش میتابد و شیفته بی قرار حقیقت رسالتی میشود که عیسای مصلوب دعوت آن را از جانب حق بر عهده داشته است. روی این اصل تصمیم میگیرد برای کشف حقیقت و آشنایی با رموز رسالت و اسرار ملکوت عیسی دست به تلاش گستردهای بزند …
خلاصه رمان مردی بالای صلیب
افسر رومی چند گام برداشت و به صلیبها نزدیک شد و مثل یک مرد بصیر نظر به عیسی انداخت و گفت: این مرد به زودی خواهد مرد. آنگاه اظهار کرد: شب گذشته وقتی این مرد را توقیف کردند و به شورای عالی یهودیان بردند، حالش بد نبود و بعد از اینکه شورا او را محکوم کرد که مصلوب شود، حکمران کل امر کرد که او را شلاق بزنند. من از این حرف حیرت کردم و پرسیدم: برای چه حکمران رومی امر کرد مردی را که میباید مصلوب شود شلاق بزنند؟ وی گفت: برای اینکه میخواست حس ترحم یهودیها را برانگیزد تا اینکه از مجازات صلیب صرف نظر نمایند و به شلاق خوردن او اکتفا کنند. گفتم: این مرد مظلوم را قبل از اینکه مصلوب کنند زجر دادند؟
افسر رومی اظهار کرد: ولی زجر دادن او از روی دوستی بود و میخواستند کاری بکنند که مانع از مصلوب شدن وی گردند. مرتبه ای دیگر افسر رومی مصلوبین سه گانه را از نظر گذرانید و گفت: عیسی به زودی خواهد مرد ولی دو مصلوب دیگر سخت جان هستند و به زودی جان نمیسپارند. ما باید استخوان های این دو را بشکنیم تا زودتر بر اثر اختناق جان بسپارند. در آن موقع، یک صدای وحشت آور به گوش من رسید و در فضای نیمه تاریک، یک روشنایی سرخ رنگ درخشید. دیگران هم مثل من از شنیدن آن صدا و دیدن آن نور بیمناک شدند و الاغ من رم کرد و گریخت و به طرف شهر فرار نمود. چند نفر از عابرین دویدند و جلوی الاغ مرا
گرفتند و من خود را به چهار پا رسانیدم و افسارش را گرفتم ولی الاغ نمیتوانست آرام بگیرد و قصد داشت که باز هم بگریزد. دستها و پاهای الاغ می لرزیدند و بدنش عرق کرده بود و می کوشید خود را از دست من به در آورد و بگریزد. من حیران بودم که چرا الاغ من آنطور وحشت میکند، زیرا دیگر صدایی شنیده نمیشد و نور سرخ رنگ به چشم نمیرسید، تا اینکه زمین به لرزه درآمد و زلزله شروع شد. آن وقت فهمیدم چرا الاغ من میترسد و قصد دارد فرار کند، برای اینکه جانوران چهارپا وقوع زلزله را پیش بینی میکنند و قبل از اینکه زلزله بیاید میگریزند. وقوع زلزله برای من امری تازه نبود زیرا من قبل از آن روز شاهد وقوع زلزله بودم …
- انتشار : 02/07/1403
- به روز رسانی : 20/09/1403