دانلود رایگان رمان پاییز بی مهری اثر شهلا خودی زاده
دانلود رمان پاییز بی مهری اثر شهلا خودی زاده به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
آئيسا بعد از فوت مادرش براي گرفتن انتقام از خانوادهي كبيري به ايران ميآيد، اما بعد از مواجهه با آن ها مهرشان به دلش مينشيند و کم کم عشقي شيرين و پرفراز و نشيب ميان او و پسر خانوادهي كبيري شكل ميگيرد …
خلاصه رمان پاییز بی مهری
خسته و بیخواب وارد آسانسور شد. هنوز درب بسته نشده بود که با قرار گرفتن کفشی لای در سرش را بالا آورد و نگاهش در نگاه جدی و خشک اهورا گره خورد. زیر لب سلام کرد و همان طور هم جواب شنید. اهورا با آرامش وارد اتاقک آسانسور شد و دکمه را فشار داد. در بسته شد. آئیسا به آینه پشت سرش تکیه داد و نگاهش را به کراوات آبی خوشرنگ او دوخت که با کت و شلوار خوش دوخت و خوش رنگش هم خوانی خوبی داشت. اهورا که با دیدن چشمان سرخش کنجکاوانه به او خیره شده بود با تمسخر پرسید:
ببخشید خانوم مهندس گریه کردید؟ خانوم مهندس لقبی بود که این روزها اهورا در مورد او زیاد به کار میبرد. آئیسا با نگاهی غضبناک گفت: برای چی باید گریه کرده باشم؟ -والا باید اینو از چشمای سرخ و متورمتون بپرسید! خودش میدانست به خاطر بیخوابی این چند شب اخیر چشمانش بیش از حد قرمز شده است. به یاد دیشب افتاد که با صدای رعد و برق هراسان از جایش پریده بود. قطرات باران بی امان باریدن گرفته بود و او در جایش از ترس مچاله شده بود و تا خود صبح پلک روی هم نگذاشته بود.
برای همین تا حد زیادی عصبی و کلافه شده بود اما به روی خود نیاورد و جواب داد: ببین آقای کبیری بهتره یه امروز رو سر به سر من نذاری وگرنه… -وگرنه چی؟ آئیسا با حرص دندانها کلید شدهاش را روی هم فشار داد و گفت: وگرنه بد میبینی! اهورا که از حرص خوردن او لذت میبرد با شیطنت و تمسخر گفت: آخ! راستی نکنه از ترس، شبها خوابت نمیبره … هر چند بهت حق میدم توی اون آپارتمان درندشت و خالی هر کی باشه میترسه… دیشبم که آسمون با اون رعد و برقهاش زمین و زمانو به هم ریخته بود …