دانلود رایگان رمان سفر فیل اثر ژوزه ساراماگو
دانلود رمان سفر فیل اثر ژوزه ساراماگو به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
پادشاه پرتغال در سال ۱۵۵۱ هدیه ازدواج عجیبی به دوستش، دوک ماکسیمیلیان میدهد: فیلی به نام سالومون. در این داستان جذاب که ترکیبی از واقعیت و خیال است، سالومون و نگهدارنده اش، سوبرو، مسیر خود را در شرایطی ملال انگیز و در گوشه و کنارهای فراموش شده قصر آغاز میکنند. زمانی که پادشاه و ملکه تصمیم میگیرند که یک فیل، هدیه مناسبی برای ازدواج خواهد بود، همه به تقلا میافتند تا سوبرو و سالومون را آماده این مراسم کنند. این دو شخصیت به همراه دوک و همسر جدیدش و البته محافظین سلطنتی، شروع به سفر در قاره ای جنگ زده می کنند …
خلاصه رمان سفر فیل
مهتاب، روشنایی ماه آگوست به استثنای دو نگهبان سوار بر اسب که بی هیچ سر و صدا، جز خش خش افسارها، به گشت زنی میپرداختند، باقی کاروانیان در خواب بودند. آن ها استحقاق چنین استراحتی را داشتند، به خصوص پس از مشکلات روز اول سفر، و داوطلب هل دادن گاری گاوان نَر شدن، که جز گروهی تنبل و بیکاره، بقیه تمام سعی خود را کردند تا شمایی واقعی از مهارت خویش به نمایش گذارند. هرچند زمین مسطح اردو زدن را ساده تر میکرد اما مشکلات امنیتی خاص خود را داشت. البته، سفری این چنین به همراه
گاری گاوان نَر خود در تاریخ بی سابقه بود. به هر ترتیب، کاروان، پس از گذشت سه ساعت و نیم از زمان حرکت، و با صرف مختصر زمانی برای استراحت بیش از هفده کیلومتر پیموده بود. این آخرین عددی بود که فرمانده پس از رد و بدل کردن چند کلمه با سوبهرو، که معتقد بود رقم چندان قابل توجهی نیست و نباید خود را فریب داد یادداشت کرد اما فرمانده پیش بینی میکرد که این رقم برای ایجاد انگیزه در میان افراد مفید باشد او میگفت، چه اهمیتی دارد که فقط چهارده کیلومتر پیموده باشیم سه کیلومتر باقی مانده
را فردا صبح جبران خواهیم کرد، سرانجام خواهی دید که همه چیز رو به راه خواهد شد. فیلبان از قانع کردن او صرف نظر کرد و در عوض اندیشید، فعلا”. این خصوص کاری نمیتوان کرد هر قدر محاسبات نادرست باشد، کیلومترهای واقعی در پیش روست با صاحب منصب نباید بحث کرد، تو فقط زندگی را دریاب، سوبهرو. تازه از خواب بیدار شده بود ولی همچنان درد شدیدی در شکم احساس میکرد و امید داشت که دیگر بار شروع نشود، هر چند در اندرون خویش هنوز از ضربات مشتی خاموش که گاه بی مهابا بر وی می کوفت …