دانلود رایگان رمان شاید خدا گم شد اثر محرابه سادات قدیری
دانلود رمان شاید خدا گم شد اثر محرابه سادات قدیری با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
محمدطاها خسروی پسری مسئولیت پذیر است که برخلاف چهره و رفتار جدیاش قلبی مهربان دارد و تمام تلاش خود را میکند زندگی مادر و تنها خواهرش را تامین کند اما درگیری احساسی خواهرش و ورود افراد جدید به زندگیشان آرامش نسبی آنها را دچار تلاطم میکند. دشمن قدیمی محمدطاها این بار در لباس دوست ظاهر میشود تا انتقام گذشته را جور دیگری از او بگیرد …
خلاصه رمان شاید خدا گم شد
دیر وقت بود وقتی کلید انداخت و پا در حیاط گذاشت. چراغ های خاموش خانه را که دید احتمال داد مثل اکثر شب هایی که مجبور بود تا دیروقت شب در تعمیرگاه بماند و آخرین ساعات روز پا در خانه بگذارد، مادر و خواهرش به خواب رفته اند. خسته از پشت سر گذاشتن یک روز پرمشغله پله ها را بالا رفت، ایوان را رد کرد و پا در هال گذاشت. مادرش میان تشک خواب بود.
اما جای خواب حدیث خالی بود. دست به سمت دکمه های پیرهن برد و در حال باز کردنشان پا به اتاق خواب گذاشت. کمی طول کشید تا میان تاریکی خواهرش را خوابیده روی تخت تشخیص دهد. طاق باز خوابیده و یکی از کتاب های درسی اش روی قفسه ی سینه و میان انگشتان یک دستش بود. سرش ناخودآگاه به سمت پنجره چرخید. پرده را که سر جای همیشگیش دید خیالش راحت شد.
پیرهن را از شلوار بیرون کشید، دکمه های سرآستینش را که باز می کرد به هال برگشت. میان خوردن شام و نخوردنش مانده بود. کوچکترین سر و صدایی مادرش را بیدار می کرد و این را نمی خواست. می دانست در طول روز خودش را به اندازه ی کافی خسته می کند، آنقدر که با تمام تلاشش برای بیدار ماندن و به استقبال پسرش رفتن باز هم خوابش می برد و روز بعد خودش را سرزنش می کند….