رمان تابستان دیوانه

عنوانرمان تابستان دیوانه
نویسندهریتا ویلیامز گارسیا
ژانرتاریخی، معاصر، داستان کودک و نوجوان، ادبیات داستانی
تعداد صفحه251
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان تابستان دیوانه اثر ریتا ویلیامز گارسیا به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

دِلفینِ یازده ساله، برای دو خواهر کوچکترش، ونتا و فِرن، مثل یک مادر است. البته دِلفین مجبور بوده که اینطور باشد چرا که مادرشان، سسیل، هفت سال پیش آن‌ها را ترک کرد تا زندگی جدیدی را در کالیفرنیا آغاز کند. اما زمانی که این سه خواهر از بروکلین سر میرسند تا تابستان را در کنار مادرشان سپری کنند، درمی‌یابند که سسیل، اصلاً شبیه تصوراتشان از او نیست. در حالی که این سه دختر دوست دارند خوش بگذرانند و به شهربازی بروند، مادرشان آن‌ها را به کمپی تابستانی می‌فرستد که توسط گروهی به نام پلنگ‌های سیاه مدیریت می‌شود. دِلفین، ونتا و فِرن در آنجا بر خلاف انتظارشان، چیزهای زیادی درباره‌ی خانواده، کشور و از همه مهمتر، خودشان می‌آموزند …

خلاصه رمان تابستان دیوانه

صبحانه که تمام شد بیشتر بچه‌ها رفتند. ده دوازده تایی ماندند که ما هم جزوشان بودیم. به خواهرهایم گفتم بهتر است دنبال یک برنامه درست و حسابی برای تابستان باشیم سسیل کاملاً روشن کرده بود که دوست نداشت زود برگردیم خانه برای همین اسممان را به خواهر موکامبو گفتیم و دنبال او و خواهر پته همان زن جوانی که تیشرت به تن داشت به کلاس رفتیم‌. به نظر احمقانه بود که یک آدم بزرگسال را برادر فلان و خواهر بهمان صدا کنی اما به لطف سسیل الان برادرها و خواهرهایی داشتیم که تا به حال چشممان به جمالشان روشن نشده بود البته اگر در بروکلین بودیم به جای این دو کلمه می‌گفتند «داداش» و

«آبجی»، اما اینجا برادر و خواهر بیشتر مرسوم بود تا جایی که من فهمیدم، در مرکز کسی را خانم یا آقا صدا نمی‌کردند اگر مامی تپل می‌فهمید که تربیت خانوادگی ما چه سریع به باد رفته ما را با اولین هواپیمای بویینگ بر می‌گرداند نیویورک. خواهر موکامبو زن خونگرمی بود، دوستش داشتم. اگر خواهر موکامبو در فرودگاه دنبالمان آمده بود وقتی جلو می‌آمد که خودش را معرفی کند حس می‌کردیم که از ما استقبال گرمی شده است احتمالاً با آن لباس آفریقایی سبز، بنفش و نارنجی‌اش ما را بغل می‌کرد و به خاطر این که ما را ترک کرده بود تقاضای بخشش می کرد. ما پشت یکی از دو تا میز بزرگ نشستیم این کلاس

شبیه هیچ کدام از کلاس‌های قبلی ام نبود. به جای تصویر جرج واشنگتن ابراهام لینکلن و رئیس جمهور جانسون تصویر هیویی نیوتون نشسته روی یک صندلی حصیری با تفنگی در کنارش به دیوار بود تصاویر دیگری هم از مردان و چند زن سیاه به دیوارهای کلاس آویزان بودند. امیدوار بودم تصویر دکتر مارتین لوتر کینگ را ببینم اما ناامید شدم مالکوم ایکس و محمد‌علی کلی تنها چهره‌هایی بودند که می‌شناختم هیچ اقدام از زن‌ها را نمی‌شناختم، گرچه یکیشان خیلی شبیه به مامی تپل بود کنار تصویر او نوشته شده بود: از مریضی و خستگی مریض و خسته شده‌ام. به دیوار کاغذهایی بزرگ و خط کشی شده چسبانده بودند …

دانلود رمان تابستان دیوانه
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان تابستان دیوانه
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها