دانلود رایگان رمان عطر یاس را باور کن اثر زهرا غنی آبادی
دانلود رمان عطر یاس را باور کن اثر زهرا غنی آبادی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
پریسا از نوجوانی دل در گروه عشقِ کیان دوست پدرش دارد اما به درخواست پدر و برای بهبود روابط کاری و شرکت او مجبور به نامزدی با (آرمان) میشود! اما در مقابل چشمان بهت زده نامزدش توسط مردی قوی هیکل و مرموز دزدیده میشود، حالا پریسا میماند و دفاع از دخترانه هایش، اما (محمد جواد) سرهنگ پلیس با نفوذ ادعایی عجیب و ترسناکی دارد …
خلاصه رمان عطر یاس را باور کن
نور از پشت پلک هام سیاهی چشمام را نوازش میکرد هنوز تکه ای امید در انتهای قلبم بود شاید خانه بودم شاید همه این ها کابوس باشه… اما نبود. چشمان باز شده ام سمت نور پرده کنار زده پنجره رفت بغض گلویم را فشرد، دلم بهانه مامان و بابا را میگرفت. به دست اتل بسته شده ام خیره شدم یاد اتفاقات قبل اشک را روی گونم جاری کرد چطور تونستن با من اینطور کنند؟ مگر چه کار کردم؟ نفس حبس شده ام را پر فشار بیرون دادم دلم داشت میترکید ترس و
اضطراب لحظه ای رهایم نمیکردن، سر بلند کردم جرقه ای در مغزم پاهای بی جانم را تکان داد. بی توجه به اتاقی که درش بودم سمت پنجره خیز برداشتم اما حفاظ های بلند پنجرهام را بلند کرد، پیشانی داغ کرده ام را به شیشه سرد چسباندم معده ام تیر کشید دو دستم روی شکمم حلقه شد انگار خودم را بغل کرده بودم نگاهم در حیاط پشت خانه چرخید یعنی اگر به حیاط می رفتم راه فرار داشتم، باز معده ام تیر کشید نگاه پائین آوردم و به شکمم نگاه کردم لباس تنم
از سمت پنجره عقب کشاندم، این لباس من نبود… این… تقه به در افکار بهم ریختهم را بیشتر از قبل پراکنده کرد. استرس با جانم اجین شده بود. به در خیره شدم ولی زبانم در دهان نچرخید انگار فرد پشت درب هم انتظار جواب نداشت چون دستگیره ارام چرخید و درب باز شد، نگاه و لبخند ارام زن خواست دلم را ارام کند اما نگاه ابی برنده پشتش باز تن بی پناهم را لرزاند با قدم بلندش به درون اتاق قدمی سمت عقب رفتم پنجره از پشت نگهم داشت و نگذاشت قدم دیگری بردارم …
چرت بود