دانلود رایگان رمان سکوت عاشقی اثر مریم پیروند
دانلود رمان سکوت عاشقی اثر مریم پیروند به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
آتیه طبق سنت مجبور است با پسر عموی خود (آراد) ازدواج کند ولی این دو هیچ علاقهای بهم ندارند! در حالیکه (امیر علی) برادر بزرگ آراد از صمیم قلب آتیه را دوست دارد، که بنا به دلایلی محکوم به سکوت است تا حرفی از علاقه خود نسبت به دختر عمویش نزند، اما سکوتش را روزی میشکند که …
خلاصه رمان سکوت عاشقی
توی ماشین سکوت سنگینی بود اصلا حرفی نزد بجز جواب همون سلامی که دادمو نشستم. حتی نگاهمم نمیکرد فقط صدای نفسای عمیقش میومد… از گوشهی چشم نگاه سرسری بهش انداختم همون لباسارو پوشیده بود که اون شب با هم خریدیم رو جیب کتش یه دستمال جیبیه خاکستری هم گذاشته بود که تیپشو شیک و موقر کرده بود یه شلوار کتون مشکی هم پاش بود تیپی کاملا اسپورت؛؛؛ با اون سکوت سنگین و مضخرف بالاخره به باغ بزرگ رسیدیم، یه گوشه نگه داشت و یه نیم نگاهی بم کرد. آراد: توهمینجا پیاده شو تا من ماشینو پارک کنم و بیام. سرمو تکون دادمو پیاده شدم
یه گوشه ایستادم تا آقا تشریف فرما شدن. با همراهیه هم وارد باغ بزرگ شدیم. بیشتر از اون چیزی که فکرشو میکردم شلوغ بود. عمو جلوتر از همه اومد: سلام باباجان اومدی؛ رو سرمو بوسید و یکم قربون صدقم رفت بعد از احوالپرسی با عمو به یه میز اشاره کرد: آراد برین رو اون میز بشینین الان میگم امیر و مرجانم بیان پیشتون. امیر.. امیر بالاخره امشب بعد از سه سال میبینمت دلم میخواد واکنشتو بعد این چند سال ببینم دلیل رفتاراتو سردیاتو فاصله گرفتنتو اصلا امشب من قاطی میکنم و محلش نمیزارم آره اینجوری بهتره آخ نه بیشتر از اون چیزی که فکر میکنم دلم براش تنگ شده سر
میز مخصوصی که عمو گفته بود نشسته بودیم یکم دور و اطراف نگاه کردم. آراد: من میرم یه چرخ این اطراف بزنم. باشه ای زیر لب گفتم آراد پاشد رفت. یه نگاه کلی به باغ انداختم که دورتا دورش پوشیده از درخت و گل بود با میزای تزیین شده و شیک؛ نگام زوم یه نفر شد بالاخره دیدمش بعد از سه سال یه کت و شلوار شیک مشکی بایه پیرهن روشن تنش بود داشت بایه نفر صحبت میکرد اما هر چند دقیقه یکبار به در ورودی نگاه میکرد انگار منتظر اومدن کسی بود. عمو کنارش رفت یه چیزی بهش گفت بعد به سمت میزی که من نشسته بودم اشاره کرد. منو دید نگاهش انقد تیز و برنده بود که …