دانلود رمان دُر اثر مریم پیروند
دانلود رمان دُر اثر مریم پیروند به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
خواهرزاده، درسا به علت مرگ مادر و پدرش، با عموی خود زندگی میکند اردوان عموی خواهر زادهی درسا، اجازه نمیدهد تا او و خانواده اش بچه را ببینند، جز با قبول شرط هایی که اردوان میگذارد …
خلاصه رمان دُر
همه چیز روی دور تند داشت سپری میشد. انگار به محور پیش روم بود که زندگیم در جهت تندش حرکت میکرد. از پیشنهاد اردوان تا نزدیک شدنم بهش و پس زدن فرهاد و حالا تعصبی که از ورای رفتارهای عجیب اردوان میدیدم. وقتی وارد خونه شدم سگرمه های مامان تو هم بود… شروع کرد غر زدن و دنبالم میاومد. صورت پناه رو بوسیدم و هول هولی به طرف اتاق رفتم. مامان باز هم دنبالم اومد و آهسته در مورد اردوان می گفت: من زنگ زدم گفتم زودتر بفرستت، انگار زبون نفهمه میگم بذار بچه رو ببرم با خودمون پاشو
کرده تو یه کفش میگه نمیذارم دخترم بیاد خونه غریبه ها دخترم دخترم میکنه واسه من، انگار من کور بودم ندیدم کی این بچه رو زاییده زبون نفهم. دستی به موهای شرابی خوش رنگش کشید و جلوی اتاقم ایستاد. دکمه های پالتوم رو باز کردم و باز هم شنیدم: پیش پات که بیای زنگ زد گفت دیر میام دنبال پناه، بذاریدش پیش خالهش یازده میام میبرمش … منتظر بودم ببینم جواب مامانم چیه… ظاهرا لحظه ای که منو پیاده کرد به خونه مون زنگ زده و با مامان صحبت کرده -اون دور ایستاده نسخه میپیچه واسه هممون، اگه دستم
زیر سنگش نبود، با نرمی جوابشو میدادم میشستمش که هفت مرده شور نشورنش… آخه مگه میشه تو نیای… منو بابات بریم اونجا چی بگیم… عموت میخواد با تو حرف بزنه حرف دارن باهات. -من ميام. مامان یکه خورده سکوت کرد. -من تصمیمم رو گرفتم… لازم نیست به اردوان بگم، میرم تا شرایطم رو به خانوادهی عموم بگم و برای همیشه اونا رو از سردرگمی در بیارم. -میدونم به غرور فرهاد برخورده و دوست داره یه دلیل محکم ازم بشنوه که برای چی و بخاطر چه مسئله مهمی نامزدیمون رو بهم زدم. مامان: واقعا میای؟ …
سلام.اگر کسی خونده نظر بده