دانلود رمان عشق پروانه اثر ناهید گلکار
دانلود رمان عشق پروانه اثر ناهید گلکار به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
با عجله از در ساختمون وارد شدم خیلی دیرم شده بود و یک ساعتی بود که تو ترافیک با اعصاب خورد شده گیر افتاده بودم با اینکه خبر داده بودم که راه بسته است و دیر میرسم از بدقولی بدم میومد و یک عده ای رو منتظر گذاشته بودم کلید آسانسور رو زدم و یک بار دیگه به ساعتم نگاه کردم ولی هر چی صبر کردم اون در باز نمیشد و از آسانسور خبری نبود روی طبقهی چهارم ایستاده بود دیگه داشت کفرم در میومد تصمیم گرفتم از پله برم بالا با صدای بلند و…
خلاصه رمان عشق پروانه
وقتی سوار ماشین شدم احساس کردم دلم میخواد با یکی حرف بزنم … زنگ زدم به پیمان دوستم و پرسیدم چیکاره ای امروز؟ گفت: خونهام بیا کاری ندارم با شقایق داریم تلویزیون تماشا میکنیم چیزی شده؟ گفتم: نه حوصلهی خونه رو ندارم میشه بیای با هم یک دور بزنیم؟… گفت: شقایق جان امیر کارم داره میتونم برم؟ -کجا بیام امیر جان… گفتم: خودم میام دنبالت. صدای شقایق رو شنیدم که گفت امیرعلی شوهر دزد… من با پیمان از زمان دانشگاه دوست شدم و اون اونقدر خوب و صمیمی بود که بعد از یکی دو سال شدیم عین برادر
هیچ رازی از هم پنهون نداشتیم. حتی برای ازدواج با شقایق تا نظر من مثبت نشد پا جلو نذاشت خیلی به هم علاقه داشتیم و همیشه میگفت تو نقطه ضعف منی رو حرفت نمیتونم حرف بزنم. منم دوستش داشتم و همه میدونستن که ما دونفر از هم جدا شدنی نیستیم. تا سوار شد گفت: امیر چی شده؟ پنچری؟ گفتم: از کجا میدونی؟ گفت: از صدات پشت تلفن فهمیدم. این روزا کمتر زنگ میزنی و انگار تو خودتی؟ گفتم: حرف مفت نزن تو سر گرم زن و زندگی شدی و دیگه ما رو فراموش کردی… گفت: طفره نرو اصل مطلب
رو بگو.. هار دادی بور دادی قورت دادی؟.. این شوخی بود که پیمان همیشه برای احوال پرسی میکرد و شده بود ورد زبون همه دوستان مشترکمون. گفتم: نمیدونم یکی رفته تو مخم بیرونم نمیاد لامذهب. فورا سیگارش رو در آورد و روشن کرد گفت: دختر؟ جریان چیه؟ جالب شد زود باش بگو… گفتم: چیز خیلی مهمی نیست ولی هر وقت میبینمش تا چند روز پکرم و بیحوصله میشم… تو باز سیگار میکشی مگه به شقایق قول ندادی؟ گفت: قول دادم پیش اون نکشم.. خوب بگو حالا چرا پکر میشی چشمت رو گرفته؟ گفتم: نه به اون صورت …