رمان ناگفته ها
عنوان | رمان ناگفته ها |
نویسنده | بهاره حسنی |
ژانر | عاشقانه , اجتماعی |
تعداد صفحه | 1329 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | تیم رمان بوک |

دانلود رمان ناگفته ها اثر بهاره حسنی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
نازلی کسروی بعد از سال ها دوری و به خاطر فوت مادربزرگ به ایران برمیگردد، و با رازهای زیادی از گذشته و پدر و مادرش رو به رو شده که باعث درگیر شدنش با مشکلات فراوان میشود. بابک پسر جوانی که در هواپیما با او آشنا شده، برای نجات از این درگیری ها کمکش میکند …
خلاصه رمان ناگفته ها
جلوی آیینه شال مشکی ام را سر کردم و کیفم را برداشتم و قبل از آنکه کاملا از اتاق خارج شوم دوباره برگشتم و عینک دودیم را برداشتم لازم میشد. عمران رو به روی آیینه میز کنسول درون راه روی طبقه بالا ایستاده بود و کراواتش را میبست. به ظاهر سرتا پا سیاهش نگاه کردم چقدر مامان پری از رنگ سیاه متنفر بود. همیشه میگفت پوشیدن سیاه کراهت دارد میگفت دوست ندارد بعد از مرگش زیاد سیاه پوش باشیم در حدی که جلوی حرف و دهان مردم گرفته شود و پشت سرمان نگویند که مگر شلغم به زیر خاک
کرده ایم که سیاه به تن نکرده ایم در همین حد کافی است خدا بیامرز پیرزن مهربان و دوست داشتنی بود به طوری که همیشه و همه جوره به فکر اطرافیانش بود. عمران از داخل آیینه مرا دید و با حرکت سرش به من سلام کرد اخمهایش در هم بود و من میدانستم که امروز روز سرخوشی پدرم نیست. منم فقط سرم را برایش تکان دادم یک زمانی از روزهایی که او به اصطلاح روی مود خوبش نبود به حدمرگ میترسیدم ولی حالا بعد از نه سال در غربت زندگی کردن و دیدن بعضی چیزها فکر میکردم که عمران آن چنان هم
ترسناک نیست، حتی زمانی که عصبی و خشن باشد. گاهی پیش میآید که آدمیزاد از چیزی اشباع میشود و دیگر دلش را میزند. دوست روان پزشکی داشتم که همیشه میگفت با این روش بعضی از ترس های عصبی و فوبیا را درمان میکنند. برای من هم این اتفاق افتاده بود من از ترس عمران تقریبا اشباع شده بودم. زندگی کردن یک دختر دوازده سالهی تنها در یک شبانه روزی در ایالت واشنگتن آمریکا اصلا کار راحتی نیست و من کسی بودم که چنین چیزی را از سر گذرانده بودم مهم نبود که عمه کتایون آن جا بود …
- انتشار : 20/09/1402
- به روز رسانی : 01/12/1403
با اختلاف از بهترین رمان هایی بود که توی کل عمرم خوندم . همه چیز متناسب و عالی بود . شخصیت ها و موقعیت ها با مهارت توصیف شده بودن جوری که موقع خوندن رمان خیلی خوب میشد صحنه رو توی ذهن ساخت و تصورش کرد
موج نهم .عبور از غبار. در وجه لعل. اسطوره . بن بست. بی تابی.
خیلی رمان جذابی بود ممنون از خانم حسنی.
رمان قشنگیه
رمان خوبی بود ولی بعضی جاها زیادی بود رمان اسطوره _شاه شطرنج _جدال پرتمنا هم عالیین حتما بخونید
رمان خیلی جذابیه .خوشبختانه بعد از اون همه اتفاق بعد پایانش خوش بود .قلم خانم حسنی خیلی گیراست
فوقالعاده
خیلی خوب بود. حتما مطالعه کنید
قشنگ بود دوسش داشتم راحت میشد با شخصیتها ارتباط برقرار کرد
رمان زیبا و جذابی بود
لطفا اگه رمان هایی مثل این رمان با قلم پخته و گیرا سراغ دارید ممنون میشم معرفی کنید
این رمان رو از خانوم حسنی بيشتر از همه دوست دارم.
کارهای خوب ایشون معمولا با یک اتفاق خیلی تلخ همراه هست. ولی این داستان با تمام فراز و نشیب ها فضاسازی خوبی داره و حس خوبی در خواننده ايجاد می کنه.
شخصیت ها در طول داستان اون کشش و جذابیت کافی رو ایجاد میکنند و با انتظار خواننده در مورد آن ها با جلو رفتن داستان همخوانی داره.
كتاب قشنگي بود ولي تكرار حالات و يكسري جملات زياد بود تو متن
سلام، موضوع داستان خوب بود، ولی واقعا طولانی و خسته کننده بود، به نظرم اگر کمی مختصرتر بود از جذابیت داستان کم نمیکرد
من این رمان رو ۴ سال پیش خوندم واقعا زیباست
اولش گفتم دوباره شروع شد مثل فیلم ترکیه ای ها ولی بعد واقعا جالب شد برام
جالبه بدونید که تازگیها دوباره خوندمش
خیلی خوب بود ولی یه جاهایش خسته کننده میشد مخصوصا اولاش ولی بعد جذاب میشه
خیلی رمان زیبا .وجالبی بود…عالیی