رمان گرایلی
عنوان | رمان گرایلی |
نویسنده | سروناز روحی (دختر خورشید) |
ژانر | عاشقانه، اجتماعی |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان گرایلی اثر سروناز روحی (دختر خورشید) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش و لینک مستقیم رایگان
دلان دختر خلبانی که با خانواده اش زندگی میکند، به دلیل اتفاقاتی در گذشته افتاده مجبور میشود نامزدی خود را با پسر خاله اش به هم بزند، دلان با پسری آشنا میشود که برادرش توسط برادر دلان در یک حادثه کشته میشود و دلان به عنوان خون بس با آن پسر ازدواج میکند در صورتی که طبق رسم باید …
خلاصه رمان گرایلی
نگاه گلین جانم به من است در چشمهایش اشک حلقه زده و ماتم سایه انداخته و میبینم که چه افسوس پایدار سه ساله ای همنشین نگاه عسلی رنگش است. سه سال گذشته، آخ دلان.. سه سال گذشت؟ چطور ممکن است؟ سه سال بگذرد. انقدر تلخ بگذرد… سیاه بگذرد. صدای تق میآید. یک چیز شکسته است هزار تکه شده است نگاهم ناخودآگاه به آشپزخانه میدود صدای گلین جان میآید: چی شد پسرم؟ صدایش نمیآید. توی آشپزخانه نیست انگار. برمیخیزم، به سمت آشپزخانه که میروم میبینم پایین کابینت ها
نشسته است به یک ماگ هزار تکه شده زل زده و از دستش خون میآید. صدای گلین جان میآید با خنده میگوید: بیام کمکتون نگاه خرمایی اش بالا میآید. در چشم های سرخ شده اش زل میزنم، میترسم. ابروهایش خیلی به هم نزدیکند آن درهی ژرف را به نمایش میگذارند دستم را جلو میبرم که با صدای خفهای میگوید: برو میریزم. گوش بدهم به فرمانش گوش کنم؟! بروم؟! بی اهمیت به انگشت هایش باشم که خون از آن میچکد روی زمین؟ نفسم میگیرد از این حجم تیره نگاهش. بگویم هیچ حسی نیست؟!
بگویم هیچ ردی از دوست داشتن نیست؟ بگویم اصلا هیچ خاطره ای از چشم های این مرد در ذهنم نیست؟ دروغ است؟! بغض دارد خفه ام میکند. زانوهایش تا مانده و آرنجهایش روی کاسه زانوهاست به دستی که خون ازش میرود زل زده ام در کشو را باز میکنم جعبهی کمک های اولیه را بیرون میکشم و مقابلش زانو میزنم که قبل از زانو زدنم جلو میآید یک تکه شیشه از زیر زانویم میکشد عقب. بگویم همین کار را دوست داشتنش میبینم؟! اخمش جدی تر میشود. بگویم مرددم میکند این اخم؟! فک روی هم میساید …
- انتشار : 22/09/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403
فقط میتونم بگم دردناک ولی زیبا
رمانهای خانم روحی بینظیرند ولی گرایلی رو نخونید !نخونید ! تا چند روز از بغض گلو دردداشتم.نتیجه برخلاف انتظارم شدو چند روز فکرم درگیرش شد
رمان خیلی قشنگی بود عاشق شخصیت دلان گرایلی و اصلان شدم