دانلود رایگان رمان راننده سرویس اثر سروناز روحی (دختر خورشید)
دانلود رمان راننده سرویس اثر سروناز روحی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش و لینک مستقیم رایگان
ماجرا از روزی شروع میشود که چهار دختر دبیرستانی که دوستان چندین سالهی هم هستند و در یک دبیرستان مشغول به تحصیل اند، بعد از گذشت شش سال همکلاسی بودند کلاس های آن ها دو به دو تقسیم میشود، و فردای همان روز راننده سرویس سابقشان با رانندهی جدید که یک پسر جوان است جابجا میشود …
خلاصه رمان راننده سرویس
اول مهر حیاط پر از جمعیت بود. هنوز بچهها به صف نشده بودند. برخی روی زمین نشسته بودند و برخی دیگر به دنبال دوستان خود چشم میچرخاندند. سال اولی ها اکثرا تنها قدم می زدند یا به دیوار تکیه داده بودند. واژه ی غلغله هم عاجز از توصیف این جمعیت بود. اما در گوشهای دیگر از حیاط روبه روی برد غلوه کن شده ی سبز رنگ که برگه های کلاس بندی را در خود جا داده بود. چهار نفر بهت زده با مانتو و شلوار طوسی تیره و مقنعهی مشکی به آن خیره بودند. لب هایشان اویزان بود و چهره هایشان در هم… از سمت
چپ به راست: ترانه یوسفی دختری با قد متوسط، موهای فر طلایی که رنگ و مدلش همیشه زبان زد خاص و عام بود. با چشمهایی نه چندان درشت، بینی قلمی و لب هایی نازک…اهی کشید. نفر دوم پریناز پارسا با قدی کمی کوتاهتر از ترانه، باموهای وز مشکی و چشم هایی سبز رنگ و پوستی گندمی به سنگ ریزهی جلوی پایش ضربه ای زد و گفت: اه… لعنتی… نفر سوم سحر کریمی درست هم قد پریناز با چشم های ریز مشکی و صورت گرد و گونههای خوش تراش و برجسته، طبق عادت کوله اش را از این شانه
به آن شانه کرد و با حرص گفت: آخرشم زهر خودشو ریخت، عوضی عقده ای… و نفرچهارم شمیم دهکردی دختری نسبتا درشت که موهای مشکی اش را یک طرفه روی چشمش ریخته بود تا افتادگی پلک چپش را بپوشاند. با چهره ای مهربان و خونگرم و لب هایی برجسته و چانهای خوش ترکیب… با دندانهایی سفید که پشت ارتودنسی مخفی بودند… لبخندی به دوستانش زد و دو چال روی گونه هایش هویدا شد… با لحنی گرم گفت: اونقدراهم بد نیست… زنگ تفریح ها که باهمیم… نه؟ هر سه نگاهشان را از برگه های …
قابل قیاس با تشریفات نیست اصلا
نه موضوع نه قلم
وقتی نوجوون بودم خوندمش و اون موقع خیلی دوسش داشتم