رمان معجزه دستانت
عنوان | رمان معجزه دستانت |
نویسنده | نازنین اسدپور |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 543 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان معجزه دستانت اثر نازنین اسدپور به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
معجزه، فارغ التحصیل رشته پزشکی است، روزی که دختری مجروح بر اثر ضربات وارده به بدنش ایست قلبی کرده است را به اورژانس بیمارستان میاوردند، و درگیری او به عنوان دکتر معلاج دختر، با همراهان بیمار، شروع ماجراها و فصل جدید زندگی معجزه است …
خلاصه رمان معجزه دستانت
در اتاق که بسته شد با خشم از جا جهید و هر چیزی که بر روی میز بود را به دیوار کوبید. خراب کرده بود، بدجوری خراب کرده بود به حساب خودش قرار بود درستش کند ولی بدتر گند زده بود چطور باید به او میفهماند که با آن غیرت کوفتیاش بازی نکند نمیفهمید جنون دارد؟ نمیفهمید جنون عشق تمام جانش را گرفته بود و سلول به سلول تنش داشت آتش میگرفت. دوربین ها را چک کرد، دید که لباس پوشیده و آماده از اتاق خارج شد. با اخمانی که سخت گره خورده بود از جا جهید، به کجا میخواست برود؟ دستش را چک کرد جز یک کیف کوچک هیچ چیزی درونش نبود. نمیتوانست بپرسد
که به کجا میخواهد برود و این آزارش میداد. این همه سال کسی جرعت اینکه چیزی به او بگوید را نداشت و حالا او بود که جرعت نداشت از عزیز دردانه اش چیزی بپرسد. سریع به راننده خبر داد تا برساندش. نگهبان ها را قطار به قطار پشت سرش فرستاد! او کم دشمن نداشت، ولی هر کدام میدانستند که حتی از ده کیلومتری اش هم گذر کنند روزگار برایشان نمیماند! هر پنج دقیقه یک بار خبر میگرفت و آخر سر هم فهمید که به خانهی دوستش رفته است. با خیالی که کمی آسوده شده بود به کارهایش پرداخت کارهایی که شاید نیمی از خطای گذشته اش به آن ربط داشت. باز هم عصبی شد. با
خود فکر کرد که آیا میشود روزی هیچ خبر از گذشته نباشد؟ این درست بود که به هر حال قصد داشت معجزه را دربارهی گذشته آگاه کند ولی قرار نبود که هر چیزی را راست بگوید فقط قسمت های خویش را میگفت و آن قسمت های دردناک را… آنها را به فراموشی میسپارد. درست بود که دخترکش حق داشت بداند ولی نمیخواست بار دیگر از دستش دهد. آهی کشیدو به کارش مشغول شد نمیتوانست ذهنش را جمع کند هر لحظه خاطره ای به یادش میآمد ولی از همه پر رنگ تر خاطره اولین دیدارشان بود دخترکش با آن لباس مدرسهای که در تنش زار میزد خسته و با مقنعهای کج و سری پایین …
دسترسی به دانلود با خرید یا دریافت اشتراک ویژه امکان پذیر است
- انتشار : 01/11/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403