رمان شهر بی یار
عنوان | رمان شهر بی یار (بهمراه وان شات) |
نویسنده | سحر مرادی |
ژانر | عاشقانه، معمایی |
تعداد صفحه | 3209 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان شهر بی یار اثر سحر مرادی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل بدون ویراستار بهمراه وان شات و لینک مستقیم رایگان
مدیرعامل بزرگترین مجموعهی هتلهای بینالملی پریسان، پسری عبوس و مرموز که فقط صدای چکمههای سیاهش رعب به دلِ همه میندازه یک شب فیلم رابطهی ممنوعهاش با مهمون ویژهی اتاقِ vip هتلش به دست دختر تخس و شیطون خدمتکار هتلش میافته و …
خلاصه رمان شهر بی یار
همایون با همون ژست و پرستیژ همیشگیش کنار قاب پنجره ایستاده بودو هرچند ثانیه انگار بخواد حرف های تولایی رو تصدیق کنه، پیپشو به لبش میرسوند. اگر داخل سالن دوربینی وصل شده بود. تمام این سال ها همایون رو به مراتب در این قاب و تصویر، شبیه فیلم تکراری به ضبط رسونده بود. مردی که تموم سیاست های کاریش رو با حرکات سنجیده و از پیش تعیین شده پیش میبرد. _من به اون زمینای زعفرانیه نیاز دارم مهندس… با همون قیمتی که دو سال پیش برای خریدشون اقدام کردم. تولایی مرد زیرک تری از
همایون بود اونقدری که فقط رد نگاهش از روی لبخند عطرین تا قامت ایستاده من رسید، بدون هیچ کتمانی لب زد: بهتره نیست یکم شرایط رو تغییر بدیم؟ تو هم شدن سگرمه ام ساده ترین واکشنم به منظور پشت حرفش بود. اینکه بخواد رابطه محکم منو دخترش ایجاد کنه آخرین حربه من بود. -میخوای منو باز نشسته کنی مهندس؟ تولایی خندید و با همون صدای زمختش جواب کوبندهتری به همایون داد: نگران فشار کاری هستم که روته.. این چندسالی که امور رو دادی دست شهریار همه چیز خیلی خوب پیش رفته ریسک
آوردن اسمت تو هر معاملهای ممکنه شک برانگیز باشه … اونم زمین هایی که پشتش پای خیریه وسطه؟ بینشان فاصله کوتاهی بود. فاصله ای که با نزدیک شدن عطرین برام ناخوشایندتر شد. -من پامو تو هیچ معاملهای نمیذارم. اینو که یادتون نرفته؟ مستحکم و موکد گفتمو از پیچیدن انگشتای عطرین به دور بازوم کفری شدم. -مجبوریم برای سرپا موندن تلاش کنیم شهریار. بازم دلایل احمقانه. -این اسمش تلاش نیست زدو بنده زمین خواریه جناب شهردار. -شهریار عزیزم آروم باش. کاش حساب غرورشو پیش پدرش نمیکردمو …
- انتشار : 25/09/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403