رمان آوانگارد
عنوان | رمان آوانگارد |
نویسنده | سروناز روحی (دختر خورشید) |
ژانر | عاشقانه، اجتماعی |
تعداد صفحه | 2463 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |

دانلود رمان آوانگارد اثر سروناز روحی (دختر خورشید) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
کرانه سر یک بحث با خواهرش ( کیمیا) او را از پله ها پرت میکند که باعث فلج شدنش میشود، از قضا کیمیا قرار بوده با پسر دایی شان (کیوان) ازدواج کند، حالا بدلیل فلج شدنش همه چیز بهم میخورد! کیمیا خیلی عصبی و تند مزاج میشود و تصمیم میگیرد دیگر کرانه را نبیند …
خلاصه رمان آوانگارد
چهار زانو روی نیمکت نشستم قد و بالای لاغر اندامش را از دور تشخیص دادم با گامهای آرامی پیش میآمد. سورمه ای و طوسی نپوشیده بود خیلی هم به سر و وضعش نرسیده بود ته ریش چند روزه موهای ژولیده … پیراهنی که لکه اش را از ده قدمی میتوانستم تشخیص دهم و کفش های واکس نخورده.. آنقدر حال و روزش وخیم بود که بی اراده خنده روی لب هایم ماسید به احترامش بلند شدم که بی سلام گفت بشین نشستم یک جوری برجا داد که جرات اینکه بپرسم چه شده را نداشتم. حتی جرات بیان کردن سلام بیات
شده و تلف شدهی توی دهنم هم نداشتم سلامم دلش شکست از اینکه ادا نشد. دولا شد آرنجهایش را روی ران هایش گذاشت و گفت: از اوضاع احوال مادرت اینا خبر داری؟ چرا از آب و هوا نپرسید از اینکه حالم خوب است؟ رژ لب قرمز محبوبش را زده بودم نگفت چقدر امروز خواستنی شده ام… یا چه قدر بیشتر از همیشه این لباسهایی که قبلا هم تنم دیده بود به من میآید. چرا انقدر دمغ و آشفته بود؟ حال مادرم را میپرسید؟ داماد بعد از این… -هوم؟ سر تکان دادم و گفتم: هوم؟ مادرم احوالش که خوب بود.. اوضاع هم
بد به نظر نمیرسید چطور؟… کاش جان میکند بی پرسش من خودش میگفت چرا اینگونه است انقدر آشفته، درب و داغان.. نفسش را سنگین بیرون داد و پرسید: از مادرت نپرسیدی؟ من کی وقت داشتم؟ کل این سه چهار روز درگیر جمع کردن اثاثیه بودم شاید بهتر بود بگویم اثاثیه ام و بازهم چطور را توی دهانم خفه کردم. خودش میگفت، اتفاق بدی نیفتاده بود.. اصلا کمی دیرتر میفهمیدم چه بلای آسمانیای دوباره بر سرم نازل شده، کمی بیشتر به دوست داشتنش ادامه میدادم کمی بیشتر به دوست داشتنم ادامه میداد …
- انتشار : 23/09/1402
- به روز رسانی : 01/12/1403
شاید داره چاپ میشه
چرا نمیشه دانلود کردددد؟؟؟؟؟؟
قشنگه
خسته نباشید خانم روحی گرامی 🌹
قلمتون بسیار زیباست
از نظر من شخصیت کیمیا بسیار خصمانه به همهچیز نگاه میکرد در صورتی که خودش باعث و بانی مشکلاتش بود… و اینکه قضاوت ناعادلانه اطرافیان خیلی دل آدم رو به درد میاره☹️
اره چاپیه
سلام ادمین جان. لینک دانلود اشکال دارد
نمیذارید این رمانو دیگه؟
عالی بود
عالیییییی