رمان ابرها نگاه می کنند
عنوان | رمان ابرها نگاه می کنند |
نویسنده | مهسا زهیری |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 1147 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |

دانلود رمان ابرها نگاه می کنند اثر مهسا زهیری به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
مرسده میخواهد توانایی هایش را به پدر بزرگش ثابت کند، و نشان دهد آن طور که همه میگویند سر به هوا نیست، به همین خاطر به روستای اجدادیشان میرود، راه سختی پیش رو دارد اهالی روستا با او مخالف هستند و فرهنگ مرسده را قبول ندارند، در این بین سر و کلهی عشق هم پیدا میشود و …
خلاصه رمان ابرها نگاه می کنند
پشت شیشه خیره شدم بعد از حرف های دیشب بابا بزرگ حوصلهی هیچ کس و هیچ چیز رو نداشتم. ده دقیقه گذشت تا توی یکی از فرعی های نزدیک شهر پیچید. توی کوچه های آسفالت و گاهی خاکی روند و آخر، جلوی عمارت رجب زاده ها نگه داشت مثل خونه حاج شریف، اینجا هم دور از خونه های متمرکز شهر بود و اطرافش باغها و زمینهای خالی بیشتری داشت از راننده تشکر کردم که دنبالمون تا آبادی اومده بود. بعد پیاده شدم و بند کیفمو محکم توی دست فشردم. حتما بابابزرگ شبونه راه افتاده بود و حالا قرار بود
همه سرزنش های عالم سرم سرازیر بشه. عمدا مامان رو نیاورده بودند تا خیلی زود منو به تهران برگردونند قدمی به طرف در چوبی برداشتم که روی كلون فلزیش طرح پلنگ داشت و خوراک عکس گرفتن بود. شاخه های درخت کنار در توی باد تکون میخورد و بخشی از در پهن و بلند رو پوشونده بود صدای پسره به گوشم خورد: خانوم! سر جا ایستادم و چرخیدم از ماشین فاصله گرفت و به طرفم اومد رو به روی من ایستاد. منتظر صحبتش موندم بعد از یه نفس عمیق و کمی تعلل گفت: فکر میکنم یه چیزی ته این قضیه هست.
البته که بود و من میدونستم. گفتم: تو هنوز با پدر بزرگت حرف نزدی؟ -نه. -چرا؟ -هم شارژم تموم شده بود.. هم.. حرف زدن نمیخواد. معلومه چیه. با چشم های باریک شده نگاهش کردم ادامه داد: یه دختر تنها رو میفرستند دنبال من…! از قصد علمت اشتباه می زنند رو نقشه که نتونیم چیزی پیدا کنیم… معلومه قضیه چی بوده! و ابرو بالا انداخت. یعنی از همون موقع روی کوه بو برده بود به اینکه پدر بزرگ هامون میخواستند ما رو بیشتر روی تپه ها نگه دارند تا مثلا باهم آشنا بشیم خواستم بگم که من اصلا خبر نداشتم …
- انتشار : 04/10/1402
- به روز رسانی : 01/12/1403
عالی بود دوستش داشتم
کلیت داستان خوب بود
اصلن قابل قیاس با بقیه نوشته هاشون نبود، خیلی بد نوشته شده بود در حدی که من دوباره به نام نویسنده مراجعه کردم که مطمئن بشم خود خانم زهیری نوشته. داستان پر از تناقض بو. موضوع کلی داستان بد نبود ولی پرداختش در حد فاجعه بود مثل اینکه فقط صفحات سیاه شده باشه و این از قلم نویسنده ای با آثاری خوب چون مثل به من بگو لیلی بعید بود.