دانلود کتاب سفر تنهایی اثر هاروکی موراکامی
دانلود کتاب سفر تنهایی اثر هاروکی موراکامی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
هاروکی موراکامی از معروفترین نویسندگان امروز ادبیات ژاپن و جهان است. مشخصه داستانهای او، دیالوگهای طنزآمیز است و همچنین پیرنگهای سوررئال که در آنها معمولاً از استعاره زیاد بهره جسته و به جنبههای فرهنگ امریکایی و اروپایی بسیار اشاره کرده است.داستان زندگی انسانهای امروز است: انسانهای عصر جدید؛ مردمی که در تنهایی و کار و فرد گرایی غلت میزنند و از دیگران بیگانه شدهاند بدون آنکه بدانند چرا. با این حال گاهی نیز این تنهایی، ما آدمها را به حرکت وامیدارد تا به دنبال آن چیزی برویم که از دست دادهایم؛ دنبال عشق و محبت …
دانلود کتاب سفر تنهایی
شبی که هیدا داستان جوانی پدرش درباره دیدارش با پیانیستی به نام میدوری کاوا در چشمه های آب داغ کوهستانی کیوشو برای تسوکورو تعریف کرد، چند اتفاق عجیب روی داد. تسوکورو ناگهان در تاریکی بیدار شد صدای ضربه ای مانند صدای برخورد سنگ ریزه روی شیشه بیدارش کرده بود شاید چنان صدایی را تصور کرده بود اما مطمئن نبود دلش میخواست ساعت شماطه دار روی پاتختی را ببیند اما نتوانست سرو گردنش را بچرخاند. تمام بدنش بی حرکت بود. بی حس و بیهوش نبود، اما وقتی سعی کرد بدنش
را حرکت دهد نتوانست ارتباط بین مغز و عضلاتش بریده و قطع شده بود. اتاق غرق در تاریکی بود تسوکورو وقتی نوری در اتاق بود، نمیتوانست بخوابد و همیشه وقتی میخواست به رختخواب برود، پردهها را میکشید تا نوری از بیرون وارد نشود با این وجود احساس میکرد شخص دیگری در اتاق حضور دارد شخصی که در تاریکی پنهان شده و او را تماشا می کند. او هرکس که بود چون حیوانی که خود را استتار میکند، نفسش را در سینه حبس کرد بویش را پنهان کرد رنگش را عوض کرد و به تاریکی عقب نشینی کرد.
با این وجود، بنا بر دلایلی تسوکورو فهمید که او کیست. هیدا. آقای خاکستری. خاکستری ترکیبی از سیاه و سفید است میزان ترکیب را تغییر دهید تا بتواند براحتی در درجات متفاوت تاریکی محو و ناپدید شود. هیدا در گوشهای از اتاق تاریک ایستاده بود و به تسوکورو که طاق باز روی تخت خوابش دراز کشیده بود نگاه میکرد هیدا که گویی به زبان پانتومیم، وانمود میکرد مجسمه است برای مدتی طولانی کوچکترین حرکتی نکرد. شاید تنها چیزی که حرکت کرد مژه های درازش بود در اینجا تضاد عجیبی وجود داشت …