رمان بی مرزی
عنوان | رمان بی مرزی |
نویسنده | مهسا زهیری |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 1351 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان بی مرزی اثر مهسا زهیری به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
خواهر و برادرخوانده ای (شکوفه و جاوید) که همیشه با هم لجبازی و دعوا داشته اند، سفر اجباری شکوفه، که مقصر آن جاوید است، انتقام و نفرت در قلب شکوفه ریشهی بیشتری دوانده، حالا او بعد از ۵ سال تبعید به خانه برمیگردد، درست زمانی که جاوید یک شکست در زندگی مشترک بجا مانده …
خلاصه رمان بی مرزی
“جاوید” برای بیستمین بار فیلم های تازه رسیده رو مرور کرد. نباید جزئیات رو چک نکرده میگذاشت آدم فرستادن تو تشکیلات سیف به اندازهی کافی سخت بود، همیشه از این فیلم ها به دستش نمیرسید. باید میفهمید تا چه حد از پایگاه های زیر نظر شرکت توی خاورمیانه، باخبر شدند… چقدر میتوانند دردسر درست کنند… اما… پرسه زدن شوكو توی بالکن اجازه نمیداد. فکر میکرد جاوید متوجه نیست؛ ولی دیواره وسط بالکن ها که تا کمرش بود هیچ حرکتی رو پنهان نمی کرد. به خصوص که جاوید عادت به نور کم اتاق
داشت و پشت شیشه ها چیز زیادی از داخل دیده نمیشد. نفسش رو بیرون فرستاد لپتاپ رو خاموش کرد؛ اما نیست. تجربه ثابت کرده بود که شوکو حرف کسی رو گوش نمیده. با این حال، جاوید هر بار تکرار میکرد… انقدر تکرار میکرد تا بالاخره کوتاه بیاد و کاری رو کنه که جاوید میخواد. همین طوری تا لندن رفته بود جاوید از پشت میز بلند شد و بیرون رفت بلافاصله در اتاق بغل رو باز کرد و آهسته وارد شد. با دیدن شقایق روی تخت جا خورد؛ اما علامت سکوت داد و شقایق با لبخند چشم هاش رو ریز کرد. جاوید یک راست
سمت بالکن رفت شکوفه اون طرف دیواره وسط جلوی در بالکن جاوید بود و به داخل سرک می کشید. جاوید آهسته از دیواره رد شد و قبل از اینکه شوکو عکسش رو تو شیشه ببینه درست پشت سرش ایستاد شوکو هنوز متوجه نشده بود و میخواست دستگیره رو پایین بده حتماً خیال میکرد لپتاپ روشنه و میتونه توش فضولی کنه. جاوید قدم دیگهای برداشت و نزدیک گوشش گفت: هنوز فضولی؟ شوکو از جا پریدو جلوی در عقب کشید که محکم به جاوید خورد. جاوید دستش رو دور شوكو انداخت و زیر لب گفت: آروم… آروم …
- انتشار : 04/10/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403
ارزش خوندن نداشت اصلا پیشنهاد نمیکنم، قلم نویسنده خوبه شما رو تا پایان قصه میکشونه ولی آخرش از وقتی که گذاشتید پشیمون میشید، هیچی تو قصه مشخص نمیشه و همه چیز گنگ میمونه چون نویسنده راجع به موضوعی رمان نوشته که خودشم اطلاعات درستی نداشته، قهرمان مرد قصه دونفرو کشته و آخرشم یه دلیل مسخره برای کشتنشون گفته میشه که قتل دونفر رومنطقی نشون بده و با یه پایان مسخره تموم میشه.
رمان با قلم متبحرانه ای نوشته شده ،موضوع دم دستی و فانتزی نیست . تا ته کتاب درگیری و ته ماجرا رو نمیتونی پیش بینی کنی .خلاصه بگم که … فوق العاده س!
حتما بخونیدش