رمان خاموشی
عنوان | رمان خاموشی |
نویسنده | مریم پیروند |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 1253 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان خاموشی اثر مریم پیروند به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
امیرحافظ، بالاجبار بیوهی برادرش ازدواج میکند در حالیکه خود او نامزد دارد، او و سلما نامزدش بهم علاقه دارند! اما چاره ای جز جدایی سر راهشان نیست، زمانیکه امیر با همسر محرم برادرش، ازدواج میکند میفهمد که …
خلاصه رمان خاموشی
همه با هم رفتیم به خونه حاج رحمان… تا ما رسیدیم امیر حافظ و ماهان هم اومدن… با دیدنش اخم غلیظی به امیر حافظ کردم و روم ازش گرفتم. اینو چرا برداشته با خودش آورده؟ با همه احوالپرسی کردیم، انقدر از ماهان خجالت می کشیدم که دلم میخواست زمین دهن باز کنه و منو ببلعه، اگه چاره ای داشتم به هیچ وجه به این مهمونی نمیومدم، چادرم رو خیلی زود به چوب لباسی آویزون کردم و سریع برگشتم و روی مبل کنار مامان نشستم تا امیر حافظ از این موقعیت بهره نبره و منو تنها گیر بیاره. کز کرده نشسته بودم و سرم متمایل به زیر برد ولی گهگاهی به امیر حافظ نگاه میکردم
که همچنان خیره و بدون هیچ ابایی نگاهم میکرد.. چشمکی زد و سرش رو تکون داد… دستهام رو نامحسوس و آهسته کمی از هم فاصله دادم… گوشیشو از جیبش درآورد و شروع به تایپ کرد… طولی نکشید که هشدار پیامم بین صداهای بقیه طنین انداخت. مامان نیم نگاهی بهم کرد ولی دوباره برگشت و به ادامه صحبتش با نرگس خانوم مادر امیر حافظ پرداخت. “قربون چشمات برم چرا انقدر رنگ و روت پریده ست به یه بهونه ای پاشو یه دقیقه بیا تو اتاقم کارت دارم” براش نوشتم: “نمیشه، بشین ببینیم اول جریان چیه فعلاً که از دلشوره دارم میمیرم”. دوباره برام زد: “نگران نباش عزیزم
نمیذارم اونچه که بابام میخواد بشه، زن و زندگیه من تویی، بمیرمم ازت دست نمیکشم”.دیگه جوابشو ندادم و گوشیمو توی کیفم گذاشتم امیرحافظ فقط بلده امیدهای واهی بده بدون اینکه بتونه در مقابل قدرت باباش بایسته و اینو هم من میدونم هم خودش که قدرت رویا رویی با این مسئله رو نداره… فقط امیدوارم خدا به خیر بگذرونه. سرمو که بلند کردم نگاهم به شخص کناریش افتاد شاید از سنگینیه نگاهش بود که بی اختیار بهش نگاه کردم با دیدن نگاهش که معنادار و عمیق بهم خیره بود عرق شرم تو کمرم راه گرفت و انگار تیزیه نگاهش تو چشمام و سرم نفوذ کرد، نگاهمو سریع ازش گرفتم …
- انتشار : 02/11/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403