دانلود رایگان رمان شعله های سوزان اثر مریم پیروند
دانلود رمان شعله های سوزان اثر مریم پیروند به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
صبا عاشقانه شوهرش را دوست دارد، و از عشق پنهانیه برادر شوهرش (هورام) نسبت به خود بی خبر است تا زمانی که بخاطر برملا شدن خیانت کثیف شوهرش به برادر او پناه میبرد تا از (هورام) درخواست کمک کند، و صبا متوجه میشود تموم این مدت هورام عاشقش بوده …
خلاصه رمان شعله های سوزان
از اتاق بیرون رفت و چند دقیقه بعد با یه لیوان آب برگشت، صدای باز شدن کشوی میز آرایشم اومد که پوزخندی آروم زدم. متین: صبا جان پاشو قرصتو بخور. بی حال بلند شدم که لبخندی به روم زد و گفت: قرصتو بخور بعد بخواب عزیزم منم برم یه دوش بگیرم قرصو توی دهنم گذاشتم و لیوان آب رو از دستش گرفتم و چند قلوپ خوردم. با آرامش لبخندی زد و لیوان رو ازم گرفت و روی پاتختی گذاشت. بوسه ای به سرم زد و گفت: بخواب خوشکلم تا من دوش بگیرم. با لبخند سرمو تکون دادم و دراز کش شدم، با رفتن متین به سرویس حمام، قرص رو از زیر زبونم در آوردم و کف دستم له کردم و
توی سطل آشغال کنار تخت انداختم، وقتی اون قرار نیست به خواسته های من احترام بزاره منم نمیخوام به حرفاش گوش بدم، متین بچه نمیخواد چون از صبح تا شب وقتش پره و خبر از تنهایی من تو این خونه نداره اما من بچه می خوام اگه باباش دور کار و شركته حداقل بچهش کنارم باشه و حضور اون باعث آرامشم توی این زندگیه سراسر یکنواخت باشه گوشی رو از کنارم برداشتم و به صفحهش نگاه کردم که یک پیام از هورام اومده بود. پیام رو باز کردم زده بود “متین اومد؟” بدون نگاه کردن به ساعت ارسال پیامش جواب دادم “آره اومد” سریع زد: “الان اومده؟” به ساعت نگاه کردم، یک و
سی و پنج دقیقهی بامداد بود و به ساعت ارسال پیام هورام نگاه کردم که یازده و چهل و پنج دقیقه بود. براش زدم “نه از یک ساعت بیشتره که اومده” دیگه جوابی نیومد، گوشی رو دوباره روی پاتختی گذاشتم که بعد از چند دقیقه پیام دیگه ای اومد، کنجکاو شدم و پیامو باز کردم که فقط برام نوشته بود “شب بخیر” صبح با صدای حرف زدن متین با تلفن لای چشمام رو باز کردم پشت کرده به من روی تخت نشسته بود و حرف میزد. متین: نکیسا تو کدوم گوری هستی بابا مگه، با اون یارو واسه ساعت 8 قرار نداشتی؟ خو بجنب دیگه؛ زر زر نکن منم الان راه میافتم؛ آره تازه بیدار شدم الان زود میام …
سلام میشه حدودا چقدر طول میکشه که رمان رو در سایت قرار بدید؟😘
خيلي از رمان هاي سايت حذف شدند،چون فيلترينگ خواسته بود
رمان ها به ترتيب در حال ويرايش هستند،رمان هاي خوبي تو سايت موجوده
لطفا از مابقي مطالب ديدن كن و منتظر باش
مشخص نيست
سلام
ببخشید میشه یک زمان احتمالی بگویید تا در آنوقت به سایت مراجعه کنیم؟
نه!
چون حضور مرتبتون و ديدار از سايت، قوت قلب ماست
حالا شما سربزنيد
انشالله قابل ويراستار بود ميزاريم
من این رمان رو تا صفحه ۱۵۰۰ خوندم و از شخصیت زن داستان به شدت کلافه شدم، نقش اول رمان وقتی ثبات نداشته باشه )هردقیقه یه ساز بزنه (رمان رو خسته کننده میکنه
قلم نویسنده واقعا خوب بود،محتوای رمان خوب بود، کاراکتر صبا واقعا بی ثبات و روی اعصاب بود.
سلام پس کو؟
سلام
در حال ويرايش دوباره فايل هستيم
صبور باشيد
ببخشید چرا فایل حذف شده؟
سلام در حال ویرایش مجدد هستیم