رمان منِ تو
عنوان | رمان منِ تو |
نویسنده | مریم پیروند |
ژانر | عاشقانه، هیجانی |
تعداد صفحه | 2493 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان منِ تو اثر مریم پیروند به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
برادرثمین، پدرِ نامزد او (ارسلان) را بصورت غیر عمد به قتل رسانده! ارسلان ثمین را رها میکند در حالیکه باردار است و ارسلان به هیچ عنوان حاضر به ادامهی نامزدی نیست، در تکاپوی پیگیری ثمین برای رضایت گرفتن از خانواده ارسلان، حضور برادرِ بزرگتر ارسلان، باعث ایجاد یک سری تغییرات در زندگی ثمین میشود …
خلاصه رمان منِ تو
با حس تلخی زیونم و بوی نامطبوعی که از رختخوابم ریشه زده بود از خواب پریدم. این حس ها به تازگی باهام همراه شدن… احساس میکنم توی دهانم زهرمار خالی کردن و من با هر بار نفس کشیدن و قورت دادن آب دهانم مزه تلخش رو به معدهم میفرستم و حالت تهوع بهم دست میده. نتونستم بیشتر بخوابم… بوی تختم داشت حالمو بهم میزد… بلند شدم تا با مسواک زدن این حس منزجر کننده رو از خودم دور کنم. صورتمو شستم… مسواک زدم و وقتی خودمو توی آینه نگاه کردم دنبال تغییرات ظاهری صورتم گشتم… تغییراتی که نشون بده یه چیزی در من شکل گرفته… یا وضعیت جسمیم
شبیه سابق نیست… اما هر چقدر دقیق تر میشدم متوجه علامت یا نشونهای روی صورتم نشدم جز همین که این دوماه ماهیانه ام عقب افتاده به چیزی شک نکردم تا بفهمم حاملم. من حاملهم و این عجیب ترین چیزیه که توی خونواده مون قبل از ازدواج رخ داده. اگه بابا یا مامانم بفهمن… اگه بفهمن علاوه بر بابک منم سر به هوایی کردم و کمر همت به رسوا کردن خونوادهم بستم اونوقت… آهی کشیدم…. حتی به عمر نمیتونم سر بلند کنم و به صورتشون نگاه کنم. شاید واقعا حق با ارسلان باشه و بهترین راه همینه این جنین تازه شکل گرفته رو از زندگی محروم کنیم. بغض دوباره به گلوم نیش زد…
با غم سنگینی به چهرهم دقیق تر نگاه کردم… من حتی نمیخوام دستمو روی شکمم بذارم و اون جنین رو لمس کنم تا یه وقت به سرم نزنه بخاطر انسم، این بچه رو نگه دارم… صدای زنگ موبایلم حواسم رو پرت کرد… سریع به خودم اومدم و حوله رو محکم روی صورتم کشیدم و از سرویس بیرون رفتم. وقتی اسم روی صفحه رو دیدم قلبم به سرعت کوبید. نفس عمیقی کشیدم… میدونم برای چی زنگ زده و ازم چی میخواد با تعلل آیکون سبز رنگ رو لمس کردم و به جای “جان” گفتن های سابق بی جون لب زدم: بله؟ مکث دو سه ثانیه ای کرد حتما برای اونم بله گفتنم جا نیفتاده بعد گفت …
- انتشار : 02/11/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403