رمان اسارت بی پایان

عنوانرمان اسارت بی پایان
نویسندهمریم پیروند
ژانرعاشقانه، اجتماعی، هیجانی
تعداد صفحه2219
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان اسارت بی پایان اثر مریم پیروند به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

حلما سه روز قبل از عقدش به تولد صمیمی‌ترین دوستش می‌رود و در آن مهمانی از نوشیدنی های غیر مجاز می‌خورد، مهمانی لو می‌رود و پلیس همه را دستگیر می‌کند، وضعیت نابسامان حلما آبروی نامزدش و حاجی بابای خودش را می‌برد! اما برخلاف تصورِ حلما، امیریل عقد را بهم نمی‌زند و …

خلاصه رمان اسارت بی پایان

دست و پاهامو گم کردم و برای هر سوال سروان هزار بار تته پته کردم تا بتونم جواب بدم به خیال خودم با این سوال و جواب ها به زودی راهیمون می‌کنن بریم خونه و همه چیز در همین حالت فیصله پیدا می‌کنه ولی همین که گفت: باید به خونوادت زنگ بزنی بیان اینجا اگر می‌تونن سند بذارن آزاد بشی، اگر نه هم بری بازداشتگاه. اسم بازداشتگاه لرز به تنم انداخت. یخ کردم و به کاووس نگاهی انداختم شریک جرم من، که کم مونده بود تا مرز یکی شدن با هم پیش بریم. خاک بر سر بی جنبه من و خاک بر سر اون که نفهمید می‌خواد چه غلطی بکنه و گند بزنه به رفاقتمون. نمی‌تونم گندشو نادیده

بگیرم ولی بقول مامان تا زنی نگه بیو بیو مرد نمیگه میو میو تقصیر خودمه تقصیر خود لعنتیم که حقمه در این لحظه بهم بگن به بی‌همه چیز. -من زنگ میزنم سند بیارن جناب سروان. -باید اولیای دم این خانوم حتما بیاد.. پدر یا مادرش. -پدرش بیاد چیکار مگه مدرسه‌ست من که گفتم باهم نامزدیم زنگ می‌زنم سند بیارن برای جفتمون خلاص بشیم دیگه. -چیزی داری که اثبات کنه این خانم نامزدته و با هم محرم بودید؟ این دروغی بود که منو کاووس به آقای سروان گفتیم تا مثلا شرمون از دردسر کم بشه ولی ظاهرا بیشتر توی قعر دردسر فرو رفتیم. سروان مُسِر بود من به حاجی بابام زنگ بزنم و

هر چه کاووس تلاش کرد بهانه آورد که خانواده ام اینجا نیستن یا هزار دروغ و نیرنگ دیگه راه به جایی ختم نشد… سروان هم با حساب کتاب پیش می‌رفت و محکم گفت: زنگ بزن داداشت خواهری، کسی که بتونه شناسنامه تو بیاره و ثابت کنه این آقا شوهرته. کاووس با عصبانیت گفت: آقا من میگم محرمیم هنوز عقد نکردیم که…. شناسنامه بیاره چیو ثابت کنه اصلا من بگم مامانم یا بابام بیاد جلوی شما بگه که این خانم نامزد بنده‌ ست؟ – نامزدته که بردیش تو پارتی جلوى بقيه؟ -پارتی نبود تولد بود.. بعدم اونجا اتاق خصوصی بود. مگه جز منو نامزدم کس دیگه ای هم تو اتاق بوده؟ …

دیدگاه کاربران درباره رمان اسارت بی پایان
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها