رمان آفاق

رمان آفاق
عنوانرمان آفاق
نویسندهمریم السادات نیکنام (مریم بانو)
ژانرعاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحه1243
ملیتایرانی
ویراستارسایت رمان بوک

دانلود رایگان رمان آفاق اثر مریم السادات نیکنام (مریم بانو)

رمان آفاق
رمان آفاق

دانلود رمان آفاق از مریم السادات نیکنام (مریم بانو) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش جدید و لینک مستقیم

منصور پسر حاج عماد زنده دل خیر معروف که حالا بعد از فوت پدرش دنباله ی کار او را در دست گرفته با مادر مریض که تمام وقت باید کنارش باشد که دست روزگار آفاق را که بیگناه به زندان افتاده سر راهش قرار می‌دهد تا باعث آزادی او باشد و …

خلاصه رمان آفاق

نگاهی اجمالی به اطراف اتاق انداخت و پا روی پا کشید. ضرب الاجلی آمده بود که ماموریتش را انجام بدهد و برود. خودش اینجا و فکرش کنار کارهای عقب افتادهی تولیدی بود. امروز صد توپ پارچه ی جدید می رسید و هنوز سفارشات قبلی بازار چه روی دستشان بود. دلش شور میزد. برای اسمی که ممکن بود خدشه دار شود و از اعتبار بیفتد.

برای میراثی که از حاج عماد زنده دل معروف برایش مانده و همین مسئولیتش را سنگین تر می کرد. پیشانیش را بین دو انگشتش گرفت و فشرد. حجم سرش گویا بزرگ شده بود و وزنش روی گردنش زیادی می کرد. امروز از آن روزهای پرفشار و پرمشغله بود. باید بیمه ی چرخکارها را واریز و به حقوق عقب افتاده ی وسط کارها هم رسیدگی می کرد

تازه نسخه ی روح انگیز هم بود. اگر عمری برایش می ماند بعد از همه باید داروهای مادرش را می گرفت که مهمترینشان انسولین بود. دوماه دوندگی بی وقفه بعد از فوت پدر نا و نوا برایش نگذاشته بود. پلک هایش را چندبار باز و بسته کرد و سرش را رو به عقب برد. سپس دسته های سرد صندلی را محکم بین پنجه هایش فشرد و چشمانش را رو به سقف تبله کردهی اتاق گرفت

بوی نا از درز دیوارهای قدیمی و آهن های پوسیدهی سقف بیرون میزد و انگار مستقیم نوک دماغ او را نشانه می گرفت. شاید علتش خستگی مفرط بود و شاید افسردگی بعد از مرگ پدر. به هر حال آزار دهنده بود. پره های بینی اش را بالا برد، تلخندی به این شرایط درهم پیچیده زد و خیره به رنگ پوست پوست شده ی سقف با خودش زمزمه کرد: شکر، اینم روی همه!

همزمان در اتاق با سروصدای زیاد باز شد و از جا پرید. پرستو پوشه به دست وارد شد و او مجبور شد خودش را جمع کند و مودبانه تر بنشیند. صدایی صاف کرد و خجالت زده تکانی به هیکل خسته اش داد … ببخشید وقت شمام گرفتم. نگاه پرستو ولی زیر بود و تمام حواسش به بستن در پوسیدهی پشت سر. نه بابا شما باید ببخشید. برگشت. لبخند دلنشینی زد و نگاه محجوبش را تا روی میز چوبی کنار دیوار کشید

بچه ها پرونده ها رو زیر و رو می کنن، دیگه تا اومدم پیداش کنم زمان زیاد برد. پیش رفت، با متانت پرونده ی مد نظر را روی میزش گذاشت و برگه ای را از داخل آن بیرون کشید … اینم خدمت شما. اووم! سرکار خانم آفاق حبیبی. نگاهی اجمالی روی برگه انداخت و سمت او گرفت. مطالعه اش بفرمایید تا بریم سر اصل مطلب. دراز شد. برگه را از دست پرستو گرفت و تشکر کرد … ممنون خانم، البته که من به شما اعتماد کامل دارم. پرستو لبخندی زد و لای پوشه را بست …

دانلود رمان آفاق
1.62 مگابایت
PDF
لینک کوتاه :
اگر برای دانلود مشکل دارید لطفا گزارش ارسال کنید تا در اسرع وقت لینک دانلود اصلاح شود.
گزارش مشکل دانلود از سایت
فقط کاربران سایت امکان ارسال گزارش را دارند
اگر شما نویسنده رمان آفاق هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

خرید رمان های فروشی

همراه ما در کانال تلگرام رمان بوک شوید!
هوادار ما در اینستاگرام رمان بوک باشید!

نقد و بررسی شما درباره رمان آفاق

لطفا پس از مطالعه رمان آفاق نظر خود را برای دیگر کاربران بنویسید.
از ارسال نظر به زبان انگلیسی یا نوشتن فینگلیش پرهیز کنید.
تمام نظرات توسط تیم مدیریت رمان بوک بررسی شده و پاسخ داده می‌شوند.
اشتراک در
اطلاع از
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کانال تلگرام رمان بوک پیج اینستاگرام رمان بوک