رمان ناسره سارا هاشمی

رمان ناسره
عنوانرمان ناسره
نویسندهسارا هاشمی
ژانرعاشقانه ، اجتماعی ، انتقامی
تعداد صفحه866
ملیتایرانی
ویراستارسایت رمان بوک

دانلود رمان ناسره اثر سارا هاشمی

رمان ناسره

لینک دانلود رمان ناسره از سارا هاشمی به صورت فایل PDF (پی دی اف) قابل اجرا در موبایل (اندروید و آیفون) و لپ تاب (pc) با لینک مستقیم بدون کات رایگان

سحر اولین زنجیره ی ماجراست، خودکشی اش، شروع اتفاقات و تغییر سرنوشت ادم های قصه ست، امین ، هستی ، فرزان ، حامی و نیکی زنجیره های بعدی این قصه اند، قصه ای که تنها هدفش …

خلاصه رمان ناسره

فرزان سرش را همان طور که به هستی نگاه داشت .خیره به اخم پیشانی اش لب زد : همه شون هستم … اما با تو ! بی تو یه چیز دیگه می شم …یه کثافت ِِ وحشی ِِ بی اعصاب ! هستی باز هم تقلا کرد تا شاید رها شود : همه شون همیشه هستی … حالا رهام کن! امشب رو بمون! با هم یه چیز بخوریم …فیلم می بینیم … دوستت دارم هستی …

فرزان سرش را همان طور به طرف هستی نگاه داشت .خیره به اخم پیشانی اش لب زد : همه شون هستم … اما با تو ! بی تو یه چیز دیگه می شم … یه کثافت وحشی بی اعصاب! هستی باز هم تقلا کرد تا شاید رها شود : همه شون همیشه هستی … حالا رهایم کن ! امشب رو بمون! با هم یه چیز بخوریم …فیلم می بینیم … دوستت دارم هستی … اینو بهت گفتم .هر چی بشه بازم واسه من می مونی … چی فکر کردی با خودت ! منم یکی از همون آشغالایی هستم که دنبالتن؟

نخیر … ولم کن فرزان ! میخوام ! چون … میدونم قلبت با منه ! از چشمات می خونم هنوز … خفه شو فرزان … با آرامش روی اونشست و بی چشم به مقاومت او گفت : هنوزم دوستم داری … مثل من که هنوزم دوستت دارم … فرزان که صاف کم، فشار انگشتانش را هم کرد و او خودش را عقب بکشد .دور مچش قرمز شده بود و درد می کرد .عصبانی مانتو و شالش را برداشت و فریاد زد : ولم کن روانی دیوونه عوضی !

حالم ازت بهم می خوره فرزان در آرامش و با خنده رفتنش را نظارگر بود .وقتی در بهم کوبیده شد .چند لحظه بست و بعد کنار پنجره چشم تا همان طور که آمدنش را نگاه کرده بود، رفتن پر حرصش را هم دید .لبخند آن قدر روی لب هایش نشسته بود که خودش هم باورش نمی شد!

شش ماه سعی می کرد هستی را کنار بگذار، درست شبیه ترک کردن یک ماده مخدر قوی، اما نشده بود !گذشتن از این دختر در وجودش پا نمی گرفت .هم موقعیتش را می خواست و هم خود این دختر سرکش و زیبا را … زمانی که ماشین هستی کوچه را ترک کرد، پرده را کاملا کنار زد و آهسته گفت : تو واسه منی هستی …

اینم می ذارم پای بچه بازیت !من به این راحت از تو نمی گذرم اثر … پرده افتاد و دیگر از ماشین قرمز رنگ نبود .فرزان برگشت و چشم به تابلوی باالی تلویزیون دوخت . نفس عمیقی کشید و عطر خوش جاری در فضا، لبخندش را عمیق تر کرد ! فرزان ماشین را پشت کیوسک روزنامه فروشی نگه داشت .نفس پر حرصش را از بینی بیرون داد و به خیابان یک طرف ی باریک اشاره کرد : -بیا !اینم کوچه ش !با دیدنش به تو چی می رسه آخه هستی؟هستی خم شد و از کنار نیم رخ عصبی او، کوچه را با دقت دید

فرزان فندک ماشین را فشار داد و با آوردن یک نخ سیگار از پاکت، شیشه ی پنجره را پایین کشید .فندک داغ که به کاغذ سیگار چسبید، هستی هم به پشتی صندلی تکیه داد : -نباید راه بهش نشون می داد … من گفت و من داشتم دورش می کردم .اما توی احمق، با یه ندونم ببین چه گندی زدی ! فرزان دود سیگار را به جای پنجره ی باز، به سمت او فوت کرد : هستی تند نگاهش کرد .قیافه اش او را همان هستی پر غرور و زیبای همیشگی نشان می داد .

باز شروع نکن هستی !توی این دو روز پدرمو در آوردی !به من چه خنگ بازی در آورد ! آرایشش بی نقص بود.موهایش را از بالا جمع کرده و همین صورتش را بازتر نشان می دهد. سلیقه و آرامشش حین آرایش کردن داشت …

قیمت : 21500 تومان
خرید و دانلود فوری
لینک کوتاه :
اگر برای دانلود مشکل دارید لطفا گزارش ارسال کنید تا در اسرع وقت لینک دانلود اصلاح شود.
گزارش مشکل دانلود از سایت
فقط کاربران سایت امکان ارسال گزارش را دارند
اگر شما نویسنده رمان ناسره هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

خرید رمان های فروشی

همراه ما در کانال تلگرام رمان بوک شوید!
هوادار ما در اینستاگرام رمان بوک باشید!

نقد و بررسی شما درباره رمان ناسره

لطفا پس از مطالعه رمان ناسره نظر خود را برای دیگر کاربران بنویسید.
از ارسال نظر به زبان انگلیسی یا نوشتن فینگلیش پرهیز کنید.
تمام نظرات توسط تیم مدیریت رمان بوک بررسی شده و پاسخ داده می‌شوند.
اشتراک در
اطلاع از
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کانال تلگرام رمان بوک پیج اینستاگرام رمان بوک