رمان یک بعلاوه یک
عنوان | رمان یک بعلاوه یک |
نویسنده | جوجو مویز |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 375 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان یک بعلاوه یک اثر جوجو مویز به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
تصور کنید که زندگیتان از هر نظر با مشکل روبهروست؛ همسرتان ناپدید شده، قلدرها دست از سر پسرخواندهی نوجوانتان بر نمیدارند و برای دخترتان که هوش و استعداد کمنظیری در ریاضی دارد، فرصتی بینظیر پیش آمده؛ اما به خاطر مشکلات مالی، نمیتوانید این فرصت را برای او فراهم کنید. این، زندگی جس در یک نگاه است تا این که فرصت رهایی از این شرایط سخت به شکلی غیر منتظره خود را نمایان میسازد. این فرصت رهایی، میلیونری به نام اِد است که جس به شکلی اتفاقی، وظیفهی تمیز کردن یکی از خانههایش را بر عهده گرفته است …
خلاصه رمان یک بعلاوه یک
تنزی از همان کودکی با بقیه بچهها فرق داشت در یک سالگی قطعههای لگو را به ردیف میچید یا با آنها چیزی میساخت بعد یکی دو قطعه را جدا میکرد و شکل های جدید درست میکرد. در دو سالگی فکر و ذکرش شده بود عدد حتی پیش از رفتن به مدرسه کتابهایی توجه اش را جلب میکردند که پر از مسائل ریاضی و پرسشهایی بودند مثل «چرا یک را ۱ مینویسیم نه ۲؟» یا به جس میگفت عمل ضرب راه دیگری برای عمل جمع است. در شش سالگی قادر بود طرح های مرکب از قطعات مربعی را توصیف کند مارتی از این موضوع
خوشحال نبود چنین چیزی او را معذب میکرد اما بعد معلوم شد هر چیزی که طبیعی و عادی نباشد او را معذب میکند. تنزی فقط دوست داشت یک جا بنشیند و با مسائلی سر و کله بزند که مارتی و جس نمیتوانستند کمترین درکی از آن داشته باشند. مادر مارتی در معدود مواقعی که به دیدنشان میآمد تنزی را خرخوان صدا میکرد این کلمه را با دید منفی و ناخوشایند به زبان میآورد. «حالا میخواهی چی کار کنی؟» «در حال حاضر هیچ کاری نمیتوانم بکنم.» «اگر برود قاطی بچههای مدرسه خصوصی شود بنظرت چیز غیرعادی نیست»
«نمیدانم شاید ولی این مشکل ماست، نه مشکل تنزی» «اشکالی ندارد از تو دور شود؟ اگر با زندگی اعیانی آشنا شود و از شرایط زندگی خودش احساس سرافکندگی کند چی؟» «چطور؟» «این ها چیزهایی هستند که به ذهنم رسیدند. تو با این کار فقط دخترت را پریشان میکنی.» «به نظرم با این کار یادش میرود از کجا آمده.» جس به ناتالی که رانندگی میکرد نگاهی انداخت. «این هم از تقدیرو سرنوشت کوفتی ولی خوشحال میشوم دچار آلزایمر زودرس شودو گذشتهاش را فراموش کند.» از زمانی که جس موضوع مصاحبهی تنزی را …
- انتشار : 16/06/1400
- به روز رسانی : 20/09/1403
رمان قشنگی بود ارزش خوندنو داشت