رمان کراش

دانلود رمان کراش اثر فاطمه اشکو به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

نیکی ک ازدواج می‌کند اما بعد از سال‌ها دوری بالاخره به عشق اساطیریش می‌رسد اما به شرطه‌ها و شروطه‌ها! وقتی به عشق قدیمی‌اش برمی‌گردد که (آراز) از زندگی شکست‌ خورده‌ش برگشته و سعی دارو از نو خودش را بسازد! آراز برای مراقبت از نیکی و دخترش، آن ها را پیش خود می‌آورد …

خلاصه رمان کراش

فر موهای دخترک میان انگشتان کشیده‌اش گم میشود -یعنی من و عمو آراز برای به مدت ممکنه نقش عروس و دوماد رو بازی کنیم ولی… -ولی واقعی نیست. قورتش می‌دهد ها. -آره واقعی نیست. -مامان. بیچارگی مانلی را که می‌بیند بند دلش پاره می‌شود. -جان مامانی… -عمو آرازم مثل بابا میره؟ این سوال خود نیکی را می‌کشد. -نه عزیزم نمیره. و خودش هم از جوابش مطمئن نیست. -تو نگران نباش من هستم. باشه؟! چشمان مانلی پر از تردید و ترس است اما می‌گوید. -باشه. آهسته دخترکش را به سینه اش می‌چسباند و سرش را می‌ بوسد.

-تو آروم بخواب شامتم که خوردی و سیر شدی، هوم؟ -آره قصه نمیگی؟ می‌خواهد بگوید اما باید با آراز حرف بزند. -میشه امشب بی‌قصه بخوابی؟ لب های آویزان مانلی دلش را ریش می‌کند. -خب اینطوری نکن من طاقت نمیارم. او را به سینه اش می‌چسباند و بوسه بارانش می‌کند. -میگم. قصه تو میگم و بعد میرم باشه؟ مانلی سر تکان می‌دهد و او فرصت پیدا می‌کند در دنیای قصه های دخترش گم شود. بگوید از آنچه تجربه نکرد و شد عقده، شد نداشته شد خواب‌های نیمه شبی که سراسر غصه است و اندوه. دستی به سر دخترکش

می‌کشد و با دیدن در خواب سیر کردنش لبخند می‌زند پتو را تا گردنش بالا می‌کشد و از اتاق بیرون می‌رود. سینه به سینه می‌شود با آرازی که پشت در سنگر گرفته است. -خوابید؟ انگشت روی لب هایش می‌گذارد. -آره! مرد جوان سر تکان می‌دهد و خیره نگاهش می‌کند. -اومدم ببینم خوابید یا نه دستگیره‌ی در را بالا و پایین می‌کند و آن را می‌بندد. خودش را از نزدیکی نفس های آراز دور می‌کند و به سمت سالن می رود. -آره خوابید. -نیک… پشتش به آراز است و چشم های خاطرخواهش دیده نمی‌شود اما باز هم درونش از رو شدن …