رمان دایی من
عنوان | رمان دایی من |
نویسنده | ساحل بهنامی (راز.س) |
ژانر | عاشقانه، غمگین |
تعداد صفحه | 113 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان دایی من اثر ساحل بهنامی (راز.س) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
امید بعد از ۲۰ سال به ایران برگشته است و ساغر در فرودگاه او را میبیند، و ماجراهایی به میان میاید و دیدار های امید و ساغر ادامه پیدا میکند، در این بین عشق بزرگی بین آنها به وجود آمد، امید تنها پسر ثروتمندترین مرد ایرانی است و ساغر دختر یک خانواده متوسط که پدر و مادرش معلم هستند، امید که پس از برگشت به دنبال خواهر طرد شده میگردد …
خلاصه رمان دایی من
امید نگاهم کرد و با شیطنت گفت: دلت برام تنگ شده بود؟ -اره خیلی تو چی؟ -من؟ نه اصلا. با ناراحتی گفتم: منم دلم برات تنگ نشده بود. فقط میخواستم دلت نشکنه. خندید و در حالی که دستمو میگرفت گفت: خانم کوچولو دلم برات یه ذره شده بود. واسه دیدنت لحظه شماری میکردم. -امید دیشب چرا گوشیتو جواب نمیدادی؟ -اونقدر خسته بودم خوابم برده بود. -خیلی کار میکنی تو که بهش احتیاج نداری واسه چی کار می کنی؟ با خنده گفت: همینا هم باید مدیریت بشن یا نه؟ بیمارستانم بخاطر علاقم میرم این همه درس خوندم تا به دردای مردم برسم. نگاهش کردم و گفتم: چقدر
تو دلت کوچیکه. -از دل تو کوچیکتره خانم کوچولو؟ با خنده گفتم: گلای من کو؟ به طرفم برگشت چشمکی زدو گفت: یادم نرفته وقتی رسیدیم میبینیش. گاهی برای داشتن یه چیزی ارزو میکنی در این لحظه هست که خدا صداتو میشنوه و اون ارزوت براورده میشه. درست مثل امروز که ارزوم برآورده شد. سوپرایز امید بهترین سوپرایزی بود که میتونست باشه وقتی جلوی اون ساختمون سفید رنگ زیبا با درای مشکی توقف کرد. فکر نمیکردم قراره یکی از بزرگترین ارزوهام بر آورده بشه. یه باغ بزرگ با یک ساختمون سفید و خوشکل وسطش. دور تا دور ساختمون پر از گل و درخت بود. گلهای
رز و نرگس. ساختمون سفیدی که جلوش یه ایوان بزرگ داشت که با چند تا پله به زمین میرسید. از جلوی ایوان یه در بزرگ شیشه ای قرار داشت و وارد ساختمون میشدی روی ایوان میز صندلی های سفید و صورتی گذاشته بودند که روی میز یه گلدون رز سرخ قرار داشت امید با خنده از خونه تعریف میکرد و از زیبایی هاش. وارد خونه که میشدی به سالن بزرگ رو به روت بود که با یه راه پله بزرگ با پله های مرمر که با فرش قرمز رنگی تزئین شده بود مبلای سفید و صورتی بین هم چیده شده بودند. ارزوم کردم کاش میشد اونجا نشست و تلویزیون تماشا کرد. طبقه دوم یه سالن بزرگ با ...
- انتشار : 22/10/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403