دانلود رمان برف گیجه اثر فاطمه سیاه پوشان
دانلود رمان برف گیجه اثر فاطمه سیاه پوشان به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
عود مجدد بیماری روانی کاوه باعث میشود که تصمیم بگیرد تا همراه همسرش آیدا به روستای پدری اش برگردد، روستای متروکه ای که میگویند چهار سال پیش بر اثر زلزله همه ساکنینش را از دست داده! روستایی که شب ها بجای صدای زوزه گرگ ها، صدای شیون زنی به گوش میرسد و خانه ای که مدفن بزرگترین راز زندگی کاوه است، حقایق برملا شده و توهمات کاوه از نو شروع میشود، روستا تصمیم گرفته بعد از ۲۰ سال دوباره قربانی بگیرد، قربانی که به نظر میرسد آیداست …
خلاصه رمان برف گیجه
دیرم شده این را حتی پیش از باز کردن چشم هایم هم میفهمم بیرون شلوغ است، صدای رفت و آمد میآید تردد ماشین ها، حرف زدن مردم. آدم ها روزشان را شروع کرده اند و احتمالا هیچ کس روحش هم خبر ندارد یک نفر این ور دیوار برای زندگی چه جانی میکند. سرجایم روی تخت مینشینم با خودم فکر میکنم: تکرار مکررات. برنامه را از حفظم شب با استرس خوابیدن نیمه شب با گریه بیدار شدن صبح با خستگی از تخت کندن و روز را با آرزوی مرگ سپری کردن. زن عاصی درونم مینالد که این بار کشش ادامه دادن
ندارد اما هر دویمان میدانیم که باز هم طاقت میآوریم. به عادت تمام شنبه های هفت سال اخیر، به پاتختی نگاه میکنم حال بدکاوه و آنچه شب قبل از سر گذرانده ایم، باعث نشده قرارمان را فراموش کند. برایم کنار تخت کتاب گذاشته. این عادتمان برمیگردد به ماه های اول آشنایی به روزهایی که کاوه برای من فقط یک روی روشن داشت. من یک دانشجوی بیست سالهی خجالتی بودم که در خیالش آشنایی با کاوه بزرگترین دستاورد زندگی اش بود و کاوه مرد سی و چند ساله ای که ادعا میکرد تنها زنانی که میشناسد کاراکتر
داستان هایش هستند؛ احتمالا از همانجا باید متوجه میشدم که یک چیزی دربارهی این مرد درست نیست. رابطهمان بعد از ورود به ماه دوم به بن بست خورده بود، بحثمان درباره نوشته های او تمام شده و زندگی من هم، چیز جالب دیگری برای تعریف کردن نداشت. چت کردن هایمان به حداقل رسیده بود و فقط گاهی در سكوت ولی عصر را بالا و پایین میکردیم. فکر میکردم چه رابطهی خاص و عمیقی داریم و بعد از سی و یک روز وارد آن قسمت از رابطه شده ایم که مثل داستانها برای گفتن منظورمان نیاز به حرف زدن نداریم …