رمان دلدار
عنوان | رمان دلدار (آهوی وحشی) |
نویسنده | اکرم حسین زاده (امیدوار) |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 1291 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | سایت رمان بوک |
دانلود رمان دلدار (آهوی وحشی) اثر اکرم حسین زاده (امیدوار) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
بر بلندایی ایستاده و بر شکوه زمین می نگریست، عالی برای توصیفش کلمه ای ناچیز بود. دشت سبز و با طراوت زیر پایش با آن درختان درهم پیچیده و تو در تو و وحشی و بکر، چیزی بالاتر از محشر بود. نسیم ملایم و خنکی می وزید، عجیب کل حس های طبیعت گرایانه اش را بیدار می نمود. اینجا بهشت بود، بهشتی که سالها آرزوی زندگی در آن را داشت…
خلاصه رمان دلدار
اسب سری به چموشی تکان داد و شیهه ای کشید. لبخندی زد، هر چند اسب سواری بلد نبود ولی خوب می دانست که اسب حیوان نجیبی است! مردی که به اسب کناری سوار شده بود، خم شده ضربات ملایمی را بر گردن اسب زد و آهسته گفت نگران نباشید. یکی از آروم ترین اسبامونه، اتفاقی نمی افته. صورتش را به سمت او چرخاند، چقدر این مرد با طبیعت خشن و وحشی دور و برش هماهنگ بود!
ابروهایی در هم پیچیده، موهایی تا شانه و صورتش که ریش و سبیل مرتبی داشت. تبسمی زد و گفت:
-نگران نیستم. انگار این اسب هم مثل من از دیدن این منظره فوق العاده به وجد اومده.
سایه ای از رضایت روی صورت مرد نشست.
– خوشحالم خوشتون اومده دکتر.
ابرویی به تحسین بالا داد:
– اصلا مگه ممکنه آدمی باشه که از این منظره فوق العاده خوشش نیاد؟
اسب و سواری که گامی عقب تر ایستاده بود، بدون جلو آمدن گفت:
– مهران فکر کنم بهتر راه بیفتیم وگرنه به تاریکی می خوریم.
افسار اسب مهران را مرد محلی کنارش به دست گرفت و راه افتاد. در حال حرکت گفت:
– راستش شنیده بودم، دکتر جوونی خواهد اومد، ولی فکر نمی کردم تا این حد!
لب مهران کشیده شد:
– می تونم اسمتون رو بدونم؟
مرد تنومند سوار بر اسب، متواضعانه سرش را پایین تر داد:
– اسمم رحمانه و مباشر فرامرز خان هستم.
دسترسی به دانلود با خرید یا دریافت اشتراک ویژه امکان پذیر است
- انتشار : 29/07/1400
- به روز رسانی : 20/09/1403
یکی از رمان هایی که همیشه در ذهنم میمونه تا حالا چندبار خوندمش
داستان زیبا تو یه روستا
دختر شیطون بلا و اقای معلم که با کلی مشغله به عنوان دکتر هنوزم هوای شاگرداشو داره
ابراهیم داستان که عاشق معرفتش شدم
و تک تک بچه های روستا و صمیمیت و یکدلیشون خیلی زیبا به تصویر کشیده شده
ممنون از نویسنده عزیز بابت این رمان فوق العاده