دانلود رایگان رمان قلب سیاه اثر ملیکا علی عابدی (نویسنده انجمن رمانبوک)
دانلود رمان قلب سیاه اثر ملیکا علی عابدی (نویسنده انجمن رمانبوک) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
به تو گفته بودم قلبم نقطه ضعفم است؟ قرارمان این نبود، قرار نبود اینگونه دست روی نقطه ضعفم بگذاری! قلب، برای من مقدس است؛ اما تو چه راحت آن را زیر پا گذاشتی!
خلاصه دلنوشته قلب سیاه
زمانی که متوجه شدی کلید لبخند من دست تو است، رفتی! تو نیامده بودی که بروی تو آمده بودی تا زندگی سیاه مرا سفید کنی، تو آمده بودی تا من به یاد داشته باشم هنوز هستند افرادی از جنس خوشبختی! گویا چشمانم به دیدن چهره ات به دیدن نوتیف پیام هایت عادت کرده است. او هم مانند من بی تاب است ولی تأثیری دارد؟ نه! پایان همه عشق ها همین است. دختری برای پسری اشک میریزد و پسری با دخترک دیگری میخندد. ولی تو گفته بودی رابطه ما با همه فرق دارد، آری این رابطه رابطه ای جادویی بود تو بارها مرا
شکستی ولی من احمقانه منتظرم برگردی، من دلیل محکمی دارم برای ادامهی زندگی ام به نام تو، تویی که بی دلیل در اوج درد رهایم کردی، گویی میخواستی از من دخترکی قوی بسازی که دگر نیاز به هیچکس ندارد، ولی تو که هیچکس نیستی! میدانی من تو را به همه دنیا و آدم هایش ترجیح میدادم ولی تو… آری آن دخترکی که در پی قوی شدنش بودی، قوی شد! جوری که هیچ گردبادی آن را از پا در نمی آورد. هنوز هم روزهای خوبمان را به خاطر داری؟ زمانی که به چشمانم نگاه میکردی و دم از زیبایی شان میزدی، هر
موقع میترسیدم دلداریم میدادی. آن قدر در سرم خواندی تا دخترک قویات فقط از رفتنت میترسید. آری میگویند بگذار آدم با ترسش روبه رو شود بلکه ترس بریزد نمیدانند بعضی از ترس ها انسان را میکشد! طرف مقابلت باید خیلی مرد باشد تا تو را از دنیای عروسک ها بیرون بیاورد باید خیلی قوی باشد تا بتواند از دختر بچه ای که خودش را در دنیای عروسکها میبیند مادر بسازد! باید خیلی بی رحم باشد تا دخترکی که دگر دنیای عروسکی برایش ارزشی ندارد و تنها آرزویش بودن در کنار اوست را تنها بگذارد ولی تو مرد بودی که …