دانلود رایگان کتاب دانلود رمان و سپس هیچکس نبود اثر آگاتا کریستی
دانلود رمان و سپس هیچکس نبود اثر آگاتا کریستی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
در جزیرهای دور افتاده. ده غریبه که هیچیک با دیگری آشنائی ندارد به دعوت میزبانی غایب در خانهای مجلل گرد میآیند. بهزودی مهمانان با جسد میزبان (فیتس جرالد) رو به رو میشوند و آرامآرام در مییابند که هر یک در گذشته مرتکب گناهی شده است. حالا، با به قتل رسیدن تکتک مهمانان، مشخص میشود که آنان جزیره آورده شدهاند تا مکافات جنایتهای خود را ببینند …
خلاصه رمان و سپس هیچکس نبود
دکتر آرمسترانگ خواب میدید … اتاق عمل خیلی گرم بود… حتماً درجه حرارت را بالا برده بودند… عرق از صورتش جاری بود. دست هایش مرطوب بودند. نمیتوانست چاقوی جراحی را محکم در دست بگیرد چقدر چاقو تیز بود… میشد براحتی با آن کسی را به قتل رساند و او این کار را کرد… پیکر زن به نظرش عجیب میآمد لاغر و دراز بود. چهره اش را پوشانده بودند. او که بود… به یاد نمی آورد… ولی او باید میدانست! آیا بهتر نبود از پرستار بپرسد؟ پرستار به او نگاه میکرد نه
نمیتوانست از او بپرسد. کاملاً معلوم بود که پرستار به او مظنون است. ولی این پیکری که روی تخت اتاق عمل جلوی رویش بود به چه کسی تعلق داشت؟… نباید صورتش را این طور میپوشاندند… کاش میتوانست صورتش را ببیند.. حالا بهتر شد کسی پارچه روی صورت او را کنار زد. امیلی برنت! بله، امیلی برنت که با نفرت به او نگاه میکرد! لب هایش تکان میخورد. او چه میگفت؟ -همه ما می میریم، یکی در جوانی و یکی در کهولت. حالا داشت میخندید نه پرستار
صورت او را نپوشان باید او را بیهوش کنم… اثر کجاست؟ آن را کجا گذاشتی؟ كاملاً درسته، خودش است آنتونی مارستون با چهره ای کبود… ولی او نمرده… دارد میخندد! گفتم که او میخندد! حالا تخت اطاق عمل را تکان میدهد. مواظب باش مرد… پرستار… نگهش دار… نگهش دار… دکتر آرمسترانگ بیدار شد. صبح شده بود و اتاق غرق نور بود. کسی به رویش خم شده بود و او را تکان میداد او راجرز بود که با چهره ای که از ترس سفید شده بود، می گفت: دکتر… دکتر!