دانلود رمان خطر در خانه آخر اثر آگاتا کریستی
دانلود رمان خطر در خانه آخر اثر آگاتا کریستی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
قاتلی مصمم است، زنی جوان را که به تازگی از چندین اتفاق تهدید آمیز جان سالم به در برده، هدف خود قرار دهد! و حالا این وظیفهی هرکول پوآرو است که جان او را نجات دهد. پوآرو در حالی که تعطیلات را سپری میکند، با زنی جوان و زیبا به نام (نیک باکلی) آشنا میشود و شنیدن توصیفات این زن دربارهی «رویارویی های تصادفی اش با مرگ»، او را عمیقا به فکر فرو میبرد …
خلاصه رمان خطر در خانه آخر
پوآرو موقع صرف غذا ساکت و پریشان خاطر بود. مدام نان ها را تکه تکه میکرد و با خودش حرف میزد و چیزهای روی میز را جابه جا میکرد. سعی کردم سر حرف را باز کنم ولی بعد که دیدم فایده ای ندارد. رها کردم. پوآرو تا دقایقی بعد از صرف غذا ساکت پشت میز نشسته بود. ولی همین که گروه چهار نفره از اتاق بیرون رفتند، پوآرو هم از پشت میز برخاست. گروه چهار نفره داشتند پشت میزی داخل سالن مینشستند که پوآرو نظامی وار به طرف آن ها رفت و خطاب به خانم نیک گفت: ممکن است چند کلمه با شما حرف
بزنم مادموازل؟ دختر اخم هایش را توی هم کرد احساساتش را درک میکردم میترسید این خارجی یک وجبی برایش دردسر ایجاد کند. میدانستم که چه برداشتی از قضیه دارد و باهاش احساس همدردی می کردم دختر با اکراه از پشت میز برخاست و چند قدم جلو آمد دیدم که با شنیدن حرفهای پوآرو چهره اش غرق شگفتی شد. در این فاصله من هم معذب بودم افسر نیروی دریایی با نهایت زیرکی به نجاتم آمد سیگاری تعارفم کرد و چند کلمه ای حرف های معمولی زد هردو در یک مایهها بودیم و تقریباً همدلی داشتیم.
بنظرم آمد در مقایسه با مردی که با او ناهار میخورد، به او نزدیکترم. حالا فرصت داشتم که آن مرد دیگر را هم ورانداز کنم. مردی بود بور، بلند قامت ظریف، جوان با بینی گوشتالو و قیافهٔ خیلی مشخص رفتار متکبرانهای داشت و کشدار و بی حال و حوصله حرف میزد. آراستگی عجیبی داشت که خوشم نمیآمد. بعد نگاهم افتاد به زن صاف تو صندلی مقابل من نشسته بود و تازه کلاهش را برداشته بود حالت خیلی غیر عادی و عجیبی داشت. مثل عکس مریم مقدس این بهترین تعبیری است که می توانم برایش به کار ببرم …