دانلود رایگان کتاب قصههای سرزمین دوست داشتنی اثر ادگار لارنس دکتروف
دانلود کتاب قصههای سرزمین دوست داشتنی اثر ادگار لارنس دکتروف به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
کتاب به روایت نقادانه برخی از رویدادهای اجتماعی و سیاسی جامعه آمریکا پرداخته است. رویدادهایی که یا برای همه امری عادی شده است و یا به هر دلیل کسی دوست ندارد راجع بهشان چیزی بگوید و بنویسد. در واقع داکترو بخشی از تاریخ آمریکا، منش و اندیشه مردان سیاست مدار و حال و روز پدیدههای امروزین جامعهاش را توصیف میکند. او در داستانهای این مجموعه به دنبال مطرح کردن این سوال است که «آیا قانون برای همه یکسان اجرامیشود یا راهی برای دور زدنش وجود دارد؟» امروز داکترو را یکی از بزرگترین و تأثیرگذارترین نویسندههای امریکا و جهان میدانند.
خلاصه کتاب قصههای سرزمین دوست داشتنی
“جولین: یک زندگی” وقتی پانزده ساله بود با میکی هولر ازدواج کرد. میخواست از خانهی آخرین پدر و مادرخوانده اش فرار کند؛ جایی که پدرش اذیتش میکرد و به او نظر داشت؛ حتا قبل این که به بلوغ برسد و کسی که مادرخوانده اش بود دوست داشت سر هیچ و پوچ بزند تو سرش، این جوری شد که با میکی ازدواج کرد. میکی هم دوستش داشت که این یک مزیت بود. قبل ازدواج اصلاً چنین تجربه ای نداشت باعث میشد خودش را تو آینه نگاه کند و با موهاش ور برود. پسر بیست سالش بود میکی اسم واقعی اش مروین بود. پسر خوبی بود اما کمی شیرین عقل و
دختر هم این مسئله را از همان قرار اولشان میدانست. سر به هوا بود و چشم هاش ضعیف بودند اما از آن ها نبود که روی زن دست بلند کند. دختر میتوانست به او بگوید چه میخواهد مثل یک فیلم یا تُست پنیر و یک شیک شکلاتی و همین میشد هدف زندگی پسر [میکی] دوستش داشت و واقعاً هم میخواستش حتا اگر خود میکی هم معنای واقعی عشق و عاشقی را نمیفهمید در هر صورت حالا دیگر دختر بیرون آن خانه بود و با یک حلقهی ازدواج تو انگشتش میرفت به دبیرستان ساوت “ساستر”. بعضی پسرها حرف های وقیحانه میزدند ولی دخترها با احترام بیشتری باهاش
رفتار میکردند. دایی فیل میکی به عنوان ساقدوش به محضر آمد تا شاهد عقدشان باشد. بعد مراسم دایی خندیدو گفت: خوش آمدی به خانوادهی ما جولين عزيز. دایی فیل برای میکی حکم پدر را داشت و او را به عنوان رانندهی یکی از کامیونهای تحویل نفت در تجارت خانگی اش استخدام کرد. میکی هولر تقریباً یتیم بود پدر واقعی اش در زندان ایالتی بود آن هم بدون داشتن حق آزادی مشروط و مادرش به دلیلی مشابه زیرخاک پشت کلیسای باپتیست اول دفن بود چون جولین حالا فکر میکرد که دیگر باهم ندار شده اند از میکی پرسید مادرش چه کار کرد که چنین بلایی سرش آمد …