دانلود رمان یکاگیر اثر فاطمه محمودی
دانلود رمان یکاگیر اثر فاطمه محمودی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
ارمغان، تکنسین اتاق عمل که طی یک اتفاق مرموز از یک دختر خانواده دوست و برونگرا، تبدیل به دختر درونگرا که روابط باز با مردها داره، میشود! این بین، بیمار تصادفی در بیمارستان توجهاش را جلب میکند، طوری که وقتی او را چند روز بعد کنار خیابان میبیند، سوارش میکند و استارت آشنایی اش با هاتف زده میشود …
خلاصه رمان یکاگیر
صدایی از بیرون میآید هوشیارتر و آگاه تر از همیشه است. حداقل لازم نیست که دوساعت فکر کند تا به یاد بیاورد کسی که در آشپزخانه محدود قابلمه هایش را به هم میکوبد همان مردیست که دیشب مانند یک برادر کنارش مانده بود. دیروز روز عجیبی بود رفته بود نوشیدنی ها را تحویل بگیرد و در ماشین یکی از آنها را سر کشیده بود. گیجی و مهمانی و مرور خاطرات عجیب برای تن نحیفش سنگین است. کم آورد و برای اولین بار کسی کم آوردنش را به چشم دید. احساس سستی میکند و بعید میداند به این راحتی ها بتواند از
تخت دل بکند پاهایش عور است و با ساتن روی لحافش که برخورد میکند حس مور مور شدگی به او میدهد. صدای حرف زدن هاتف از بیرون میآید و باعث میشود که گوش های ارمغان تیز شوند گفته بود به زرصفت ارتباطی دارد و باید این را توضیح دهد نمیتواند کسی را که به آن مردک مربوط است را در خانهاش نگه دارد. حتی اگر مرگ در کمین هاتف باشد. گویی که با تلفن حرف میزند و چیز زیادی عاید ارمغان نمیشود از روی تخت به سختی بلند میشود و دستش را به کمد میگیرد تا با سر در زمین نرود مقابل چشم
هایش سیاه شده اند و فقط رگههای سفید رنگی را میبیند. مغزش فریاد میکشد که باید لباسش را عوض کند ولی ارمغان همین که کمی حالش خوب میشود با همان تیشرت کوتاه قدم بر میدارد و از اتاق بیرون میرود. گوش هایش سوت میکشند و حال خوشی ندارد. اگر نخی سیگار بکشد حالش بهتر میشود و امیدوار است که هاتف این بار موی دماغ نشود. به گوشه دیوار تکیه میدهد و به مردی که پشت به او، مقابل گاز ایستاده خیره میشود. به یاد نمیآورد آخرین بار به جز مادرش چه کسی در این آشپزخانه آشپزی کرده است …
رمان قشنگی بود داستان جدید و زیبایی داشت پیشنهاد یمکنم بخونیدش