دانلود رایگان کتاب گریز با چادر اثر کریستین بک
دانلود کتاب رمان گریز با چادر اثر کریستین بک به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش و لینک مستقیم رایگان
گریز با چادر، داستان گریز خود کریستین بک، از افغانستان به سمت پاکستان است، و علت این گریز هم نارضایتی کریستین است. او سعی دارد تا با این گریز به آلمان غربی برود. کریستین بک، در کتاب گریز با چادر قصد ندارد تنها داستان گریزش را بازگوید، بلکه میخواهد کشور بسیار دوری را بر پایه آنچه که دیده است، نزدیک بیاورد. زمانی که در کابل گذرانده و گریزش از راه کوههای افغانستان به کریستین نشان داد که میان مسلمان معتصبی که بیارج، نهی و همدردی با دیگران، حتی خود را نیز میتواند بکشد، تا مسلمان باورمندی که قرآن را راهنمای زندگی خداپسندانه میبیند، شکاف و فاصله زیادیست.
خلاصه کتاب رمان گریز با چادر
به دیگران میگویم: «کمی هراسانگیز است. آن پشتها چیست؟» علی جدی میگوید: «جن است. بهتر است آنجا نروی. همه کسانی که آنجا رفتهاند، دیگر برنگشتهاند و از آن هنگام آواره دوزخند. اکنون نیایشی خواهیم کرد تا جنها به ما آسیبی نرسانند.»
با دیگران به گفتگو درآمد که کعبه در کدام سوی تواند بود، چون هنگام نماز باید روی به آن میکرد. زیراندازها را سر زمین انداختند، کفشهایشان را درآوردند و دستهایشان را بر شکم گرفتند و تنگ هم ایستادند. جملههای تازی را زیر لب میخوانند که از همهشان من تنها الله اکبر را درمییابم. سپس دستانشان را به گونهای که ایشان را شست به نرمه گوششان میخورد پشت گونه میگذارند و سوره نخست قرآن، فاتحه را میخوانند. پس از آن بیدرنگ به خاک افتند.پس از نماز علی از من میپرسد: «تو نمیخواهی نماز بخوانی؟»
عطا میگوید: «ولش کن، نماز او گونه دیگری است.»
شکآلود میپرسد: «اما با آن گونه نماز میتواند آزار جنها را براند؟»
«تاکنون که چیزی نیامده، یا شاید تو میبینی و ما نمیبینیم؟» بی آنکه نگرشی بر دیدگان ترسآلود او اندازم دنباله سخنم را میآیم: «من دوست دارم خودم آنجا بروم و ببینم آنجا چیست که شما را چنین بر زمین چسبانده. شاید ابزاری از هزار سال پیش در آنجا باشد یا نگارهگریهایی بسیار کهن بر دیوارش. کسی چه میداند؟»