دانلود رمان جوکر (3 جلد کامل) اثر سوگند احمدی
دانلود رمان جوکر (3 جلد کامل) اثر سوگند احمدی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
داستان درباره دختری به اسم باران است. دختری که حتی پدر و مادرش از اخلاق او متنفرن؛ ولی بازم دوسش دارن. او به اندازه ای مغرور است که هیچ کس بااو دوست نمیشود و تو کل زندگیش فقط یک دوست دارد که کلا شبیه به پسر است و رفتاری پسرانه دارد و بسیار کم حرف است. خیلی دورتر از باران، فردی به نام جوکر زندگی میکند که تا حالا هیچکس دقیق او را ندیده و اسم واقعیش را نمیداند. تفریح جوکر کشتن آدم هاست و باران به دنبال انتقام از اوست. رمان جوکر سه جلدی است …
خلاصه رمان جوکر
رفتم دوش گرفتم وقتی اومدم دیدم یه لباس کپی همونایی که تنم بود روی تخته و یه نامه هم روشه نامه رو برداشتم (اگه میخوای که جوکر چیزی نفهمه اینارو بپوش) لباسا رو پوشیدم یهو در اتاقو زدن. _بیا تو. پویا اومد تو نشست کنارم و یه سینی که داخلش غذا بود گذاشت جلوم. پویا: سریع بخور جوکر داره میاد. غذامو خوردم. پویا: برگرد.. _چرا؟ برم گردوند با احساس خیس شدن از پشت برگشتم دیدم داره به رنگ قرمز میریزه روی پشتم. _چیکار میکنی؟ پویا: لباست خونی بود جوکر خیلی باهوشه حواست جمع باشه.
_باشه. یهو در باز شد و نازنین اومد تو. نازنین: جوکر اومد پویا. پویا سریع بلندم کرد بردم تو همون اتاقی که بودم و دستامو بست و رفت. همش به حرف پویا فکر میکردم چرا گفت خواهر جوکری اولش خیلی قاطع گفت تو اعضای خانواده جوکر هستی بعد که فهمید من در جریان نیستم گفت همه فکر میکنن خواهرشی نمیفهمیدم. حدود یک ساعت بود اونجا نشسته بودم. یهو در باز شدو جوکر اومد تو. پویا بهش نگفته بود چون اگه میگفت انقدر خونسرد و اروم نبود. با دیدن زخم بزرگ روی گونش خیلی نگران شدم و ناخوداگاه
بغض کردم دست خودمم نبود. _جوکر چی شدی؟ اومد جلوم و روی پاهاش نشست. جوکر: خوبم. بعد گفتن این حرف دستامو باز کرد. جوكر: علی کجاست! با این حرفش یاد علی افتادم و حالم بهم ریخت. جوکر: پویا. پویا: اومد تو… پویا: جانم جوکر؟ _بگو علی بیاد. پویا یه نگاه کرد به منو گفت. پویا: چشم. رفت و جوکرم بلند شد منم بلند شدم و بعد چند دقیقه علی اومد با دیدن علی ناخوداگاه بازوی جوکر رو گرفتم. جوکر یه نگاه مشکوک بهم کرد و زل زد به علی. علی داشت برای من با چشماش خط و نشون میکشید …