دانلود رایگان رمان داترو اثر شیوا الماسی پور
دانلود رمان داترو اثر شیوا الماسی پور به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
داترو، رئیس بزرگترین گروه مافیایی که همه او را با این لقب میشناسند! خوش گذران و پر شیطنت و در کارش درجه یک است! همه چیز در یک شب عوض میشود شبی که دست روی با ارزشترین دارایی داترو می گذارند، شبی که الماس قلب اقیانوس دزدیده میشود…! همراز شمس، دختر قدرترین رقیب داترو! دختری مغرور و خودساخته که بعداز حبس ابد خوردن پدرش پا در دنیای سیاه میگذارد و ریاست را به عهده میگیرد …
خلاصه رمان داترو
داترو رو دیگه بعد اون شب ندیده بودم. خداروشکر تونسته بودم با پیام اومدن افروز رو بهش بگم که از اینجا بره تا قبل رسیدنش… – اومدن خانوم… اومدن! یکی از خدمه های قدیمی با ذوق داخل آشپزخونه اومده بود و با ذوق از اومدن افروز میگفت… از اومدن مردی که دیگه دوستش نداشتم و برعکس… ازش متنفر بودم! فنجون چای ام رو روی میز گذاشتم و از پشت میز بلند شدم. دست هام رو توی جیب کت کوتاه مشکی رنگم بردمو و
سمت در خونه به آرومی قدم برداشتم. لبخند تصنعی روی لبام کاشتم و به پیشواز شمس بزرگ رفتم… مهیار با دلتنگی توی آغوشش بود که نگاهش به سمت من افتاد با لبخند براش سر به سمت پایین تکون دادم و قطعا متوجه سردی من شد… اگر هر موقع دیگه ای بود میرفتم و خودمو غرق در آغوشش میکردم و عجیب بود حالا هم میخواستم اما… باز یاد حرفی که زده بود افتادم برای همین توی ذهنم تکرار میکردم… اون بابای تو نیست…
اون تورو دوست نداره! پس توهم دوستش نداشته باش… تو هم بد باش همراز… بد باش. با ورودش به داخل خونه تازه متوجه اخم های درهمش شدم… متوجه نگاه خشمگینی که به من داره؛ ترسیدم. نکنه ماجرای با داتر و همدست شدنم رو فهمیده باشه؟ سلام کردم و خواستم الکی هم که شده بهش دستم بدم که دستش رو بالا برد نترسیدم… سر خم نکردم! پلکام رو نبستم… و اون برای اولین بار روی من دست بلند کرد. اون هم جلوی همه …
کی فصل دومش میاد؟
عالیه ، یک رمان هیجان انگیز و پر ماجرا ، دست نویسنده اش درد نکند
عالییییه یک رمان هیجان انگیز و پر ماجرا دست نویسنده اش درد نکند