رمان چشم زخم

عنوانرمان چشم زخم
نویسندهدریا دلنواز
ژانرعاشقانه
تعداد صفحه2203
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان چشم زخم اثر دریا دلنواز به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

حلما، با انجام پروژه‌ های دانشگاهی برای سایر دانشجویان، درآمد کمی بدست می‌آورد، بخاطر مشکل مالی دنبال کاری با درآمد بالاتر می‌گردد! پدر و مادر حلما گذشته سیاهی را برای او به یادگار گذاشته اند، که به هیچکس نگفته بود جزء ماکان استاد دانشگاهی که قرار بود باهم ازدواج کنند بدلیل مخالفت خانواده‌ ماکان ازدواجشان باوجود عشق زیاد آن‌ها بهم منتفی شده! در یک عروسی، مهندس ارس حلما را می‌بیند و از درخواست می‌کند در عوض حقوق بالا از مادربزرگش پرستاری کند در حالی که …

خلاصه رمان چشم زخم

“حلما وارد سایت”جاب ویژن” شدم و به امید آنکه بعد از چند روز بالاخره شغلی با درصد شباهت بالا به روزمه ام پیدا کنم، آن را زیر و رو کردم. به رشته‌ خودم که هیچ درخواستی پیدا نکردم اما بازهم تایپیست و کارمند ادارای یک سری شرکت‌ها که به محل زندگی‌ام نزدیک بود را انتخاب کردم و درخواست ارسال رزومه را دادم به قول فائزه کار من فصلی بود نیاز داشتم به شغلی که هم حقوق ثابت داشته باشد و هم بیمه ام کند با ناامیدی سایت را بستم و موبایلم را از کنار کامیپوتر برداشتم. در حال لایک کردن عکس های ماه عسل الهه و همسرش بودم که شماره ناآشنایی روی ال سی دی موبایلم به

نمایش درآمد به امید آنکه از یکی از شرکت هایی باشد که روزمه ام را برایشان ارسال کردم بلافاصله جواب دادم. -بله؟ -سلام خانم قدیری؟ -بله خودم هستم امرتون؟ -سرکارخانم من هادیان هستم یک ماه و نیم پیش برای مصاحبه به شرکت ایمن سازان تشریف آورده بودین. چطور خودش زنگ زده بود اگر برای خبر قبولی و استخدام در شرکتشان بود منشی باید تماس می‌گرفت. منتظر ماندم تا ادامه بدهد. -جایی شاغل شدین؟ تک سرفه ای زدم تا گلویی که از صبح رنگ آب را هم به خود ندیده بود باز شود و بتوانم حرف بزنم. -کرونا گرفتین؟ دو زانو روی زمین نشستم و یاد حساسیتش نسبت

به مادر بزرگش افتادم آن لحظه‌ای که در تالار عطسه کردم کم مانده بود با نگاهش چشمان ترسیده و بیگناه مرا از کاسه در بیاورد بگذارد کف دستم. -نه کرونا گرفتم نه شاغل شدم. یک آن منظورش از سوالی که پرسید را طور دیگری متوجه شدم. -زبونم لال مادربزرگتون کرونا گرفته؟ آره؟ از مراسم عروسی الهه و… -نه خانم خدا نکنه. ما هر دو خوبیم. بهم برخورد وقتی با لحن بدی جوابم را داد مرا بگو که نگران مادربزرگش شده بودم. -امرتون جناب؟ -راستش کمی مفصله اما نمیدونم چرا وقتی به این تصمیم فکر می‌کردم شما اومدین توی ذهنم صدایش کمی دور و نزدیک شد و بعد با نفس عمیقی توضیح داد …

دیدگاه کاربران درباره رمان چشم زخم
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Mobina
Mobina
1 سال قبل

رمان بسیار قشنگی بود اینکه از اتفاقات یه جامعه و نحوه قضاوت شدن افراد صحبت شده بود خیلی عالی بود در کل خیلی جذاب بود

لیلا
لیلا
1 سال قبل

رمان بسیاااار زیبایی بود قلم خانم دلنواز بسیار زیباست و این رمان هم موضوع متفاوت و قشنگی داشت خسته نباشید میگم بهشون

کوثر
کوثر
1 سال قبل

رمان زیبایی بود، با موضوعی متفاوت و تأثیرگذار.

گلی
گلی
1 سال قبل

رمان خوبی بود، خسته نباشید میگم به نویسنده گرامی…

جایی که داره آخرین دیدار حلما و ماکان رو توصیف میکنه، به معنای واقعی قلبم درد گرفت!