رمان ثمره انتظار
عنوان | رمان ثمره انتظار |
نویسنده | مریم ثروت (moon shine) |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 171 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان ثمره انتظار اثر مریم ثروت (moon shine) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
میثاق مدیر یک باشگاه بدنسازی است و به دختر دایی خود ثمره علاقهی زیادی دارد، آنها از کودکی به نام هم شده اند! اما ثمره نمیتوانند این انتخاب بزرگترها را بپذیرد و میثاق را تنها در چشم یک پسر عمه میبیند اما …
خلاصه رمان ثمره انتظار
داشتم تو خیابون ول میگشتم. کجا برم که یکم آروم بگیرم؟ مدام با خودم درگیر بودم… آخه آدم حسابی چرا میزنی تو دهنش؟ یکی با خودت اینکارو کنه خوشت میآد؟ خیلی دوستت داره حالا شده نور علی نور. حق داره که میگه ازت متنفره… مدام به پر و پاش میپیچی نمیذاری کارشو انجام بده خب همین میشه دیگه.. قاطی میکنه و هر چی از دهنش در میآد بارت میکنه. خوبت شد؟ حالا میخوای چیکار کنی؟ چه جوری میخوای این گندی رو که زدی جبران کنی؟ ضمیر ناخودآگاهم مقابله میکرد. خوب چه کارش کنم حرف تو مخش نمیره… هزار بار بهش گفتم چادر سرت کن انگار نه انگار.
-مگه هزار بار بدون چادر ندیدیش؟ چرا الان یادت افتاده که چادر سرش نکرده؟ توام کرم داری ها… خب به اون چه که پسره بهش متلک گفته؟ یه نگاه به مسیر کردم داشتم میرفتم سمت باشگاه… یعنی راه همیشگی رو در پیش گرفته بودم. ولی نه… حوصلشو ندارم… اگه الان با این اعصاب خراب و داغونم میرفتم حتما یه بلایی سر رضا میآوردم… بیخیال باشگاه وسط راه دور زدم و رفتم به سمت پاتوق همیشگی… یاد حرفهای ثمره میافتادم و حرص میخوردم، چرا از من بدش میآد؟ من که حاضرم همه کاری براش انجام بدم… پس چرا حتی حاضر نیست یه لبخند دل خوشکنک به من بزنه؟
خودش خوب میدونست قلق من چیه، کافی بود روی خوش نشون بده تا تمام زندگیمو زیر پاش بریزم، ولی حیف… حیف که منو آدم حساب نمیکرد. واقعا برای خودم متاسف بودم با این همه محبتی که بهش میکردم اگه کمکهای دایی نبود حتی حاضر نمیشد منو ببینه چه برسه سوار ماشینم بشه. دستام رو دور فرمون محکم تر کردم، ای بابا… با چه ذوقی این ماشین و خریدم تو حرفاش گفته بود از زانتیا خوشش میآد و من خر… مثل احمقها تمام سعیام رو کردم و بعد از چند ماه این عروسک رو خریدم. اگه علاقهی ثمره نبود عمرا پول بالای همچین ماشینی رو میدادم منو چه به زانتیا …
- انتشار : 21/11/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403