رمان حوالی هیچستان
عنوان | رمان حوالی هیچستان |
نویسنده | بهار محمدی |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 1079 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان حوالی هیچستان اثر بهار محمدی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
آهیلِ افخم پسرِ یکی از بزرگترین سیاستمدارهای سرشناس ایران؛ معروف ترین موتورسوار خاورمیانه و وارث مجموعه های آموزشی فرشته با گذروندن یک شبِ سیاه با دخترِ دبیرستانی معشوقه باباش، عکسهاشون توی فضای مجازی پخش میشه. با سرتیتر ارتباط نامشروع پسر متاهل حاج فتاح، با دانش آموز مدرسهاش! و اینجاست که آهیل تصمیم میگیره به شیوهی خودش لکهی ننگش رو پاک کنه …
خلاصه رمان حوالی هیچستان
سمت اتاق نویان قدم برداشت. صدای نازکش دوباره اعصاب میلاد را خط خطی کرد: -نویان رو ول کن تازه خوابیده. پدرم در اومد تا خوابوندمش. با حسرت آهی کشیدو ادامه داد: بعد دوهفته بچهم هنوز غریبگی میکنه باهام. میلاد مصرانه سمت اتاق پسرک رفت و غرید: خودتو احساساتت یه ذره هم برام اهمیت ندارید. -چرا از وقتی آهیل افتاده گوشه بیمارستان تو رفتارت صد و هشتاد درجه با من فرق کرده؟ آرام در اتاق نویان را باز کرد. ویلاهای اختصاصی آهیل همیشه یک اتاق طراحی شده مخصوص نویان داشتند. این ویلا هم مستثنا نبود.
پسرک روی تخت ماشینی اش جنین وار در خود مچاله شده بود. تا صدای در را شنید، محکم پلکش را بهم فشرد. میلاد مطمئن بود نویان تا وقتی در کنار مادرش است یک لحظه هم احساس راحتی نمیکند. چه رسد به اینکه بخوابد در را پشت سرش بست و آرام نویان را صدا کرد: مامانت نیست نویان میتونی چشاتو باز کنی. نویان معصومانه نفسش را فوت کرد و چشمانش را از هم گشود. یخی هایش فریاد میزد که رابطهای حتی خونی تر از پدر و پسری با آهیل دارد لبهایش را آویزان کرد و کودکانه بهانه گرفت: بابا چرا نمیاد ببرتم؟ من
از این خانومه میترسم! میلاد خسته از دو هفته ای که کنار جسم وصله به تخت آهیل گذرانده بود؛ سرش را به در تکیه داد و چشم بست. نویان با احتیاط از روی تخت بلندش پایین آمد و سمت میلاد رفت. قدش به زور شاید تا زانوهای میلاد میرسید. پاچهی شلوار زاپ دار میلاد را گرفت و با صدایی که داشت بارانی میشد؛ لب زد: عمو من دیگه بزرگ شدم ببرم خونه خودمون بابا همیشه تو خونه تنهام میذاشت. اشکش روان شد و هق زد: من لورل رو میخوام من لورل رو بیشتر از این خانومه دوست دارم. لورل مهربون تره. گردن میلاد از شدت …
- انتشار : 07/08/1400
- به روز رسانی : 20/09/1403
از خانم نویسنده اولین رمانی بود که خوندم ولی عالی بود وقت تلف کنی نداشت کش دار نبود خیلی خوب بود مخاطب جذبش میشد