کتاب عظیمتر از یک زندگی
عنوان | کتاب عظیمتر از یک زندگی |
نویسنده | مارلون براندو |
ژانر | خود زندگینامه |
تعداد صفحه | 299 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب عظیمتر از یک زندگی اثر مارلون براندو به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
داستان زندگی مارلون براندو هنرمند و بازیگر سرشناس مطرح سینمای آمریکا و جهان میباشد. این کتاب بیشتر از اینکه فقط یک زندگینامهی معمولی باشد، پنجرهای به درون شخصیت پیچیده و هنری براندو باز میکند. او در این کتاب از احساسات عمیق خود دربارهی هالیوود و شهرت صحبت میکند و بعضی از باورهای فلسفی و اجتماعیاش را نیز بیان میکند. براندو در طول زندگیاش به عنوان یکی از نوآورترین و مؤثرترین بازیگران تاریخ سینما شناخته میشد و کتاب او به خوانندهها نگاهی نزدیکتر به دنیای درونی این اسطوره ارائه میدهد …
خلاصه کتاب عظیمتر از یک زندگی
“براندو در هالیوود” براندو میگوید تنها علتی که من اینجا هستم این است که نمیتوانم از پول چشم پوشی نمایم. به محض ورود به نظر میرسید که براندو آمده است که ثابت کند هالیوود در مقابل او بسیار حقیر میباشد. براندو از پذیرش زندگی در هتل سرباز زد و طبق راهنمایی استنلی کرامر تهیه کننده به خانه خاله بتی در ایگل راک رفت. از نسبوغهای آژانس تبلیغاتی هالیوود استفاده از کارآموزان جدید برای خوش آمد گویی به ستارگان تازه وارد بود جای کانتر کارآموز جدید MCA به همراه یک لیموزین و یک شوفر به پیشواز مارلون براندو آمدند. اختلاف سنی زیادی بین براندو و کانتر وجود نداشت هر دو باهم عقب لیموزین نشسته و
شروع به صحبت کردند. براندو از کانتر پرسید: شغلت چیست؟ کانتر پاسخ داد: در اداره پست کار میکنم. براندو در پاسخ وی گفت: تو از این به بعد وکیل من هستی. روز بعد همه در سالن MCA مشغول جنب و جوش بودند و اکثراً از کانتر سئوال میکردند اون آقایی که با تو آمد کیست و او جواب میداد اون یک ستاره جوان میباشد، هر کسی که قصد ملاقات با او را دارد باید با من مشورت کند. کانتر اضافه میکند: بدین صورت بود که من به سرعت مشهور شدم. سالیان بعد کانتر بدل به یک تهیه کننده بسیار قدرتمند شد ولی همچنان به دوستیاش با براندو ادامه داد. مارلون هنوز خبرنگاران را حقیر و مسخره میدانست مخصوصاً دو
نفر از برجستهترین آنها یعنی هدی هوپر نویسنده ستون شایعات و لئولا پارسونز براندو با مسخره بازیهایش به آنها زن کلاهی (یعنی هوپر) و زن چاق (پارسونز) میگفت. پارسونز در ستون مربوط به خودش نوشت اخلاق براندو مانند یک شامپانزه بوده و سر او مثل یک کشتی متورم میباشد، من نمیدانم او چطوری میخواهد با این سر بزرگش در اسکله از موتورش پیاده شود. این سخنان بعد از مصاحبه کسالت بار هوپر و براندو نوشته شد. براندو در این مصاحبه به جای جواب فقط غرغر میکرد. نهایتاً براندو به خانه خاله بتی رفته و بروی یک کاناپه به مانند یک بچه میخوابید و اصلاً توجهی به عکسها و شایعات اطرافش نداشت …
- انتشار : 25/08/1403
- به روز رسانی : 20/09/1403